به برخی از شرکتهایی فکر کنید که در یک دهه گذشته، بازار را متحول کرده و حتی نگاه مشتریان را هم بهطور کامل تغییر دادهاند. در بین این شرکتها، میتوان شرکتهایی مانند گوپرو را مشاهده کرد که دوربینهای ورزشی را به بازار عرضه کرد؛ دوربینهایی که ممکن است حتی بسیاری از مشتریان بالقوه متوجه نبودند که نیازمند آن هستند. شرکتهایی مانند اپل، تصور مشتریان از محصولات موجود را به کلی تغییر دادهاند و تاکسیهای اینترنتی هم خدمت جدیدی ارائه میدهند که کارکرد بازارهای سنتی حملونقل را تغییر داده است. البته همیشه چنین شرکتهای تغییرآفرینی در حوزههای فناوری بالا دست به نوآوری نمیزنند و گاهی حذف غذا و صندلی راحت از هواپیما برای کاهش قیمت پروازها و حتی تولید پیمانههای اندازهگیری جدیدی که خواندن درجههای اندازهگیریشان راحتتر است، باعث تمایز قابل توجه با رقبا میشود.
در نگاه نخست، به نظر نمیرسد این طیف گسترده از شرکتهای تحولآفرین، شباهت چندانی با هم داشته باشند. آنها در بازارها و صنایع مختلف فعالند، ممکن است به جای تولید محصول به ارائه خدمات بپردازند، از فناوریهای جدید یا راهکارهای ابتدایی استفاده کنند و شیوه فروششان هم اینترنتی یا حضوری است. با وجود تمام این تفاوتهای قابل توجه بین آنها، شباهتهای بزرگی میتوان بین آنها مشاهده کرد که عامل موفقیتشان شده است.
بیشتر استارتآپها شکست میخورند و عمر آنها اغلب کم است. یک استارتآپ معمولی بهطور متوسط ۲۰ ماه فعالیت میکند و تا بسته شدن کامل درهایش حدود 3/1 میلیون دلار زیان مالی متحمل میشود. بنابراین چه فرمول موفقیتی را میتوانیم برای این کسبوکارهای نوپا که در آغازین سالهای فعالیت خود با شکست مواجه میشوند، پیدا کنیم؟
بهمنظور کسب اطلاعات بیشتر در خصوص چگونگی حفظ حیات بلندمدت شرکتهای در حال رشد آن هم در اکوسیستمی به شدت متغیر، از تام هوگان، یکی از نویسندگان کتاب «راهنمای راهاندازی استارتآپهای موفق» دعوت کردیم. تام از بنیانگذاران یکی از موفقترین استارتآپهای بازاریابی در سیلیکون ولی. او سابقه ۲۵ سال فعالیت در حوزه بازاریابی و مسوولیتهایی در شرکت اوراکل و سایر شرکتهای فعال در منطقه را در کارنامه خود دارد. در ادامه خلاصهای از گفتوگو با وی پیرامون دلایل موفقیت استارتآپش و چگونگی رقابت تیمهای کوچک در بازارهای امروزی و البته راهکارهای دستیابی به فرهنگ مثبت و سازنده آمده است:
آیا در فکر روشهایی هستید تا کسبوکار خود را نوآورتر کنید؟ نوآوری بخشی حیاتی از موفقیت برای هر کسبوکاری است. تکنولوژی موجب شده است تا گسترش جهانی، دستیابی به مخاطبان هدف بزرگتر و افزایش قابلتوجه سودها آسانتر شود؛ اما رقابت بسیار زیادی را نیز به همراه داشته است. به این معنی که کسبوکارها برای پیشرفت باید این اطمینان را ایجاد کنند که آنها نوآور هستند و قادرند محصولات و خدمات جدید و جذابی را تولید کنند. اگر در تلاشید تا کسبوکار خود را نوآورتر کنید، در زیر چند ترفند و توصیه فوقالعاده ارائه شده است که به شما کمک خواهند کرد.
یک قدم به عقب برگردید
ممکن است اندکی زیانآور به نظر بیاید، اما اگر از موفقترین کارآفرینان بپرسید که ترفندهای آنها برای نوآوری چه بوده است، به شما خواهند گفت همه چیز به این برمیگردد که بدانید چه زمانی به عقب برگردید. وقتی استرس دارید، نمیتوانید بهترین ایدههای خود را ارائه دهید. فشار ثابتی که از راهاندازی یک کسبوکار ناشی میشود، میتواند به شانس نوآور بودن شما و ارائه تفکر خلاق صدمه بزند. یک قدم به عقب برگشتن و دور شدن از محیط کار برای مدتی کوتاه میتواند تفاوت شگرفی ایجاد کند. این کار به تقویت مغز و تفکر بهتر برای پیشبرد کسبوکار کمک قابلتوجهی خواهد کرد.
مطمئن شوید شرکای درستی انتخاب میکنید
ایجاد نوآوری درست به یک تیم نیاز دارد و شرکتهایی که با آنها مشارکت میکنید، موفقیت شما را تعیین خواهند کرد. اطمینان یابید که شرکتهایی را انتخاب میکنید که برای خدمات نوآوریشان مشهور هستند و گزینههای خود را مقایسه کنید. حتی خدمات تحویل کالایی که انتخاب میکنید نیز میتواند تفاوت چشمگیری ایجاد کند.
مشتریان خود را در ذهن بسپارید
یکی از بزرگترین اشتباهاتی که میتوانید مرتکب شوید، این است که فقط بهخاطر اینکه میخواهید نوآور باشید دست به آن بزنید. اینکه یک برند با محصولات و خدمات تکنولوژی بالا تولید کنید بسیار خوب است؛ اما اگر این محصول یا خدمات عاری از علاقه شما به مشتریانتان باشد، هیچ نتیجهای نخواهد داد. زمانی که میخواهید محصول یا خدمات جدیدی را توسعه دهید، همیشه مشتریانتان را در ذهن داشته باشید. به چیزهایی فکر کنید که زندگی آنها را بهتر خواهد کرد. نوآوری درست زمانی ایجاد میشود که آنچه مشتریان میخواهند را حتی پیش از اینکه حتی خودشان به آن پی ببرند، در اختیارشان قرار دهید.
کارمندان نوآور استخدام کنید
برخی افراد بهطور طبیعی نوآورتر از سایرین هستند. بنابراین اگر با تیم فعلی خود مشکل دارید، شاید زمان آن رسیده است که روی یک کارمند جدید سرمایهگذاری کنید. به دنبال کاندیداهایی باشید که بتوانند دیدگاه جدید برای شرکت شما به ارمغان بیاورند. نسل هزاره در زمینه نوآوری فوقالعاده هستند؛ چرا که در عصر دیجیتال رشد کردهاند. اگر استطاعت استخدام کارمندان جدید را ندارید، به فکر روشهایی باشید تا کارمندان فعلی خود را به افزایش خلاقیت در کار تشویق کنید. هر کارمندی میتواند تفاوت قابلتوجهی ایجاد کند؛ تنها باید این فرصت به او داده شود. بهطور کلی، نوآوری برای پیشرفت کسبوکارها در دنیای امروز ضروری است. تنها باید از ناحیه امن خود خارج شوید و بیاموزید که متفاوت فکر کنید.
منبع: innovationmanagement
حادثه غمانگیز فروپاشی ساختمان پلاسکو در اواخر دیماه سرد پایتخت، روح همه ما را خراشیده و آزرده خاطر کرد. در این باره کسان بسیاری نوشتند و گفتند و به احتمال زیاد بسی خواهند گفت. من اما به این رویداد از زاویهای دیگر مینگرم، یا به تعبیر دیگر این رویداد غمانگیز را بهانه سخنی خواهم کرد که به واقع نه تمثیل و استعاره بلکه حقیقتی ناگوار و محتمل درباره هر یک از ما شرکتها و آدمیان است. از این رو با دغدغهای فرآیندنگرانه با خود بیندیشیم که چه میشود که یک ساختمان تجاری بزرگ با برند متمایز و ویژه به یکباره چنین وحشتناک، با لهیب آتشی ناگهانی فرو میریزد و به تلی از آهن و پارچه گداخته و سوخته بدل میشود. پرسش خطیری که در اینجا مطرح است اینکه آیا پلاسکو به راستی به یکباره فرو ریخت؟ این پرسش را نه تنها برای پلاسکو، بلکه درباره هر امر دیگری به تناسب میتوان مطرح کرد. آیا فلان سازمان، فلان موجود، فلان انسان، فلان کشور، فلان حزب، و فلان...، به یکباره فروریخت یا فرو میریزد؟ مدیریت انسجام درونی، سازگاری بیرونی و آرمانگرایی (داشتن چشمانداز و درک اهمیت آیندهپژوهی)، سه اصل اساسی و سرنوشتساز برای همه کشورها، سازمانها، شرکتها و افرادی هستند که به بقا و توسعه خود میاندیشند.
تجربه نشان داده که مدیران ردههای پایین و کارمندانی که در محل کار به همکاران خود کمک میکنند و گرهی از کار آنها باز میکنند، در آینده به مدیران بزرگ و موفقی تبدیل خواهند شد که نردبان ترقی را با سرعت بیشتری طی خواهند کرد، اما چرا چنین است و چه تفاوتی بین این افراد و سایر کسانی که سودای مدیر شدن دارند وجود دارد؟ در این قسمت از سلسله مطالب پندهای مدیریتی به هفت دلیل مرتبط با علل موفقتر بودن کسانی اشاره خواهد شد که در تمام دوران کاری شان به دیگران کمک میکنند، بدون اینکه مجبور به این کار باشند. البته باید دانست که تاکید بر این هفت عامل به معنای نفی و نادیده گرفتن فاکتورهای دیگری چون استعدادهای رهبری، هوشمندی، آگاهی و نفوذ شخصیتی افرادی که میتوانند در آینده به مدیران بزرگی تبدیل شوند نیست، بلکه مکمل آنها است.
1- همدل بودن
کارکنانی که در محل کارشان به دیگران کمک میکنند، در واقع بالاترین درجه همدلی و همدرد بودن را با آنها نشان میدهند و همین مساله موجب میشود آنها درک درستی از شرایط حاکم بر بخشها و دوایر مختلف شرکت یا سازمان داشته باشند و مشکلات و چالشهای کاری و حرفهای هر کدام از کارکنان را بهطور کامل درک کنند. آنها با کمک کردن به دیگران در حل مشکلاتشان در واقع دارند مشکلات موجود در کارها را شناسایی کرده و در راستای حل آنها تلاش میکنند و این همان مهارتی است که هنگام تصدی پستهای مدیریتی و رهبری یک تیم کاری یا یک سازمان بزرگ بهکار آنها خواهد آمد. در چنین وضعیتی سایر کارکنان شرکت به آن فرد کمک کننده به عنوان یک عامل نجاتبخش یاریگر در زمان بحران نگاه میکنند و این همان توان مدیریت و رهبری افراد در زمان بروز مشکلات است.
ادامه مطلب ...
گاهی اوقات کپی کردن میتواند بخشی از فرآیند یادگیری باشد، مثل زمانی که یک دانشجوی هنر یک نقاشی را در موزه کپی میکند. اما متاسفانه، کپی کردن در عرصه کسبوکار معمولا کار پستی محسوب میشود. شاید به خاطر اینکه این روزها در دنیای کپی/ پیست زندگی میکنیم، میتوان گفتهها، تصاویر یا دستورالعملهای دیگران را خیلی سریع دزدید. این کار، یعنی تلاش برای ایجاد یک کسبوکار از طریق تقلید کردن. البته این یک فرمول برای شکست است. مشکل این نوع کپی کردن این است که نمیتوان مفهوم را درک کرد، در حالی که درک مفهوم، لازمه رشد شما است. شما باید بفهمید چرا چیزی کار میکند یا چرا به این شکل فعلی است. وقتی فقط کپی/ پیست میکنید، خود را از درک مفهوم محروم میکنید.
بیشترین بخش کاری که آفریننده اصلی انجام میدهد، نامعلوم است و زیرنمای آن مدفون است. فرد مقلد در مورد دلیل موجودیت، احساس و تعبیر یک اثر واقعا چیزی نمیداند. کپی کردن یک تقلب است و هیچ معنا، مفهوم یا چیزی که مبنای تصمیمگیری آینده باشد، به دست نمیدهد. به علاوه، اگر شما یک فرد مقلد باشید، هرگز نمیتوانید با این روش به جایی برسید. در این صورت، همیشه در یک موقعیت غیرفعال و تابع قرار دارید. هیچگاه رهبری نمیکنید؛ همیشه باید پیروی کنید. همیشه چیزی ارائه میدهید که قبلا هم وجود داشته است؛ صرفا یک کپی، یک نسخه دوم از مدل اصلی. با این روش نمیتوان زندگی کرد. چطور درمییابید که در حال کپی کردن از دیگران هستید؟ اگر فرد دیگری بخش عمدهای از کار را انجام میدهد، یعنی شما در حال کپی کردن هستید. میتوانید تحت تاثیر کار دیگری باشید، اما دزدی نکنید.
اگر فرد موفقی هستید، دیگران سعی میکنند از کار شما تقلید کنند. این یک واقعیت در زندگی است اما روش خوبی برای حفاظت خودتان از کپیکارها وجود دارد: خودتان را به بخشی از محصول یا خدماتتان تبدیل کنید. روش منحصربهفرد تفکر خود را به چیزی که میخواهید بفروشید تزریق کنید. محصول خود را تقلیدناپذیر کنید. چیزی بسازید که هیچکس دیگری نتواند ارائه دهد. شرکت زاپوس، خردهفروشی میلیارد دلاری آنلاین کفش را در نظر بگیرید. یک جفت کفش کتانی زاپوس مشابه یک جفت کتانی شرکت فوت لاکر یا هر خردهفروشی کفش دیگر است اما تونی شی، مدیرعامل زاپوس، با تزریق وسواس در خدمات به مشتری، خود را از بقیه شرکتهای مشابه مجزا کرده است.
در زاپوس، کارمندان بخش خدمات به مشتری، از دستورالعمل از پیش تعیین شده استفاده نمیکنند و اجازه دارند هر قدر بخواهند با مشتری گفتوگو کنند. مرکز پاسخگویی تلفنی و دفاتر مرکزی شرکت در یک نقطه است و کیلومترها از هم فاصله ندارد و کلیه کارمندان زاپوس برای شروع کار، ابتدا چهار هفته در بخش پاسخگویی به تلفنها و انبار کار میکنند. این تعهد و خوشقولی در خدمات به مشتری است که باعث شده زاپوس نسبت به دیگر خردهفروشیهای کفش منحصربهفرد باشد. خودتان را در محصولتان و هر چیزی در ارتباط با آن، جاری کنید: در روشی که میفروشید و در نحوهای که پشتیبانی میکنید و در شکلی که معرفی میکنید و نیز در گونهای که عرضه میکنید. با چنین روشی، هرگز رقبا نمیتوانند در ارائه محصول از شما کپی کنند.
منبع: کتاب دوباره فکر کن
من در عمرم در جلسات بسیاری شرکت کردهام، اما یکی از این جلسات آن چنان تاثیری بر من گذاشته که هیچگاه از ذهنم پاک نمیشود. بهتازگی از دانشگاه فارغالتحصیل شده بودم و اولین کار تمام وقتم را پیدا کرده بودم و نمیدانستم کی و چگونه باید درباره یک ارزش جدید سخن گفت. یادم میآید در جلسهای که در اوایل کارم شرکت کرده بودم، بیمقدمه درباره موضوعی صحبت به میان آوردم و به بقیه حاضران در جلسه پیشنهاد کردم تا از کانالی خاص درباره محصولی جدید، تبلیغ کنیم. پس از بیان صحبتم سایه سنگین نگاههای دیگران را به خودم احساس کردم، به طوری که تا پایان جلسه جرات نکردم سرم را بلند کنم. بعد از جلسه رئیسم به من تذکر داد که در مورد آنچه میگویم، دقت بیشتری داشته باشم و سنجیده حرف بزنم.
در آن لحظات بود که خودم را موجودی احمق و بیخرد احساس کردم و به شدت از دست خودم عصبانی بودم. آن عصبانیت تا ماهها در من باقی ماند، چرا که در آن زمان فکر میکردم هر چه بیشتر خودم را به خاطر آن خطا سرزنش کنم و از دست خودم عصبانی باشم، احتمال تکرار چنین اشتباهی در آینده کمتر خواهد شد. اما نتیجه این کارم از دست رفتن اعتماد به نفسم بود که مدتها طول کشید تا آن را دوباره به دست آورم، چون جرات سخن گفتن و اظهار نظر در هیچ جلسهای را نداشتم، مبادا که مرتکب اشتباهی دیگر شوم. برخورد بد حاضران در آن جلسه با اشتباه من و واکنش بدتر خودم در قبال آنکه باعث افسردگی و بیاعتمادیام به خودم شد تاثیر منفی شدیدی بر من گذاشت که تا مدتها نتوانستم از زیر بار سنگین آن خلاص شوم. اما همین خاطره تلخ به من آموخت که چگونه باید با اشتباهات خود یا دیگران برخورد کرد.
بهترین ابزار برای مقابله با اشتباهات چه از طرف دیگران و چه از جانب خودمان، مهربانی و تساهل است. اکنون اگر اشتباهی مرتکب شوم، خودم را میبخشم و به همین واسطه بخشیدن اشتباه دیگران هم برای من آسان میشود. بهترین راه برای تشویق «خود مهربانی» عبارت است از استفاده از اشتباهات خود به عنوان فرصتی برای بهتر شدن. وقتی از آگاهی کافی در مورد اشتباهات خود برخوردار شوید، خواهید توانست سختترین شرایط را نیز تحمل کرده و از آنها سر بلند بیرون بیاید. پیدا کردن عوامل سازنده و مثبت در هر اشتباهی میتواند به رشد و پیشرفت شما کمک کند.
اگر در جریان شرکت در یک جلسه حوصلهتان سر رفت، از روشهایی مانند یادداشت کردن نکات، نوشیدن چیزی یا پرسیدن مسالهای برای حفظ هوشیاری و فعال بودن خود استفاده کنید. اگر به خاطر چک نکردن دقیق یک گزارش، درهنگام ارائه آن در جلسه دچار اشتباه شدید، از دست خودتان عصبانی نشوید و به خودتان بد و بیراه نگویید، بلکه سعی کنید از این اشتباه تجربهای بسازید برای تنظیم گزارشهای بهتر در آینده و بدانید که مهربان بودن با خود باعث پیشرفت هر چه بیشتر شما میشود. گاهی اوقات روزها یا شاید هفتهها، ناکامی و نقطه ضعف شما ادامه پیدا میکند. اما اشکالی ندارد، چرا که شما میتوانید باز گردید و از اشتباهات خود بیاموزید. میتوانید با مهربان بودن در برابر اشتباهات خود، بهترین حامی و مشوق برای زندگی بهترتان باشید.
منبع: کتاب Work Happy Now
یکی از نخستین آزمونهایی که مدیران تازهکار پس از تصدی پست مدیریت یک شرکت یا سازمان باید پشت سر بگذارند، انتخاب افراد و چیدن نیروهاست و اشتباه متداولی که در این مرحله از اغلب مدیران کمتجربه سر میزند این است که آن دسته از کارکنان و افرادی که به هر دلیلی در گذشته کاری شان در شرکت دچار شکست و ناکامی شدهاند را به سرعت از دایره انتخاب شان کنار میگذارند و اصلا روی آنها حساب باز نمیکنند. درحالیکه با این کار اشتباه بزرگی مرتکب میشوند. در این قسمت به دلایل اشتباه بودن این رویکرد اشاره خواهد شد.
یکی از نظریاتی که بسیاری از صاحبنظران دنیای مدیریت از جمله دراکر به شدت با آن مخالف هستند «اصل پیتر» نام دارد که برگرفته از کتابی پرفروش به همین نام، نوشته یک عضو فرهنگستان به نام «لارنس جی پیتر» است. او در آن زمان استادیار دانشگاه کالیفرنیای جنوبی بود و کتاب معروف او «اصل پیتر» در سال 1968 منتشر شد. اصل پیتر میگوید: «در یک سلسله مراتب هر کارمندی قادر به ارتقای شغلی به میزانی مشخص و بر اساس صلاحیت خود است.» بر اساس اصل پیتر، نداشتن صلاحیت یعنی عدم ارتقای شغلی و حتی از دست دادن مسوولیت و موقعیت کنونی و زمانی که در یک سازمان تعداد افراد فاقد صلاحیت به حد بحرانی برسد، شرکت از هم میپاشد.
ادامه مطلب ...بدون شک تحقق رشد پایدار و دستیابی به عملکرد موثر امری دشوار و بسیار نادر است. از این رو بسیاری از شرکتها هنوز هم موفق به توسعه مهارتهای بازاریابی و فروش برای بهبود عملکرد خود نشدهاند.
انقلاب تولید ناب، دنیای کسبوکار را به طرز شگفتآوری دگرگون ساخت. شرکتها پس از آن روشهایی را برای تولید کارآمد و دستیابی به عملکرد مولد ابداع کردند. به باور ما زمان آن فرا رسیده است که کسبوکارها بار دیگر با هدف بازنگری در اصول بازاریابی و فروش تحولی جدید بیافرینند. مطالعات به روشنی نشان میدهند سازمانهایی که دارای مهارتهای بازاریابی و فروش بهتری هستند، رشد سریعتری دارند. شرکتها باید در برهههایی که رشد تنها عامل کلیدی موفقیت بهشمار نمیرود، از پتانسیلهای بالقوه نهفته در بخش بازاریابی و فروش برای کسب نتایج بهتر استفاده کنند.
بهمنظورکمک به مدیران برای درک بهتر عملکرد بازاریابی و فروش اخیرا طی پژوهشی اقدام به بررسی 15 هزار تن از کارکنان ۱۴۰ شرکت پیشرو در حوزه کسبوکارهای بنگاه –بنگاه و بنگاه-مشتری بینالمللی کردهایم. نتایج حاکی از این بود که نرخ رشد درآمد در شرکتهایی با مهارتهای پیشرفته بازاریابی 30 درصد بیشتر است. این به معنی رشد ۴ درصدی سالانه هر صنعت است، شرکتی که در چارک اول مهارتهای بازاریابی و فروش قرار دارد، معمولا به میزان 3/ 5 درصد رشد خواهد داشت.
هفت نشانه مهارتهای برتر بازاریابی و فروش
بسیاری از مدیران ارشد هنوز هم استدلال میکنند که دستیابی به بازگشت سرمایه حاصل از فرآیندهای بازاریابی و فروش امری بسیار دشوار است. ازاین رو بسیاری از کسبوکارها بهجای اتخاذ رویکرد نظاممند برای سرمایهگذاری در حوزه بازاریابی و فروش بر فعالیتهای تاکتیکی که نتایج ملموستری به ارمغان میآورند تمرکز میکنند. این یک اشتباه است. مزیت رقابتی پایدار برای شرکتهایی محقق میشود که از بهترین مهارتهای بازاریابی و فروش برخوردار هستند. نتایج مطالعات ما و تجارب کسب شده از کسبوکارها، هفت نشانه کلیدی شرکتهای پیشرو در این مسیر را به شرح زیر شناسایی کرده است:
عطیلات پایان سال و نیز آغاز سال نو فرصت بسیار مناسبی است تا از طریق دادن هدیه به با ارزشترین مشتریان خود، تجربه خاطرهانگیزی را برای آنها خلق کنید. بهتر است کالاهای تکراری را کنار بگذارید و به فکر ایدههای جدیدی باشید.
در این مطلب نمونههایی از موضوع مطرح شده است.
به یاد داشته باشید که هدیه مانند گفتار و نوشتار یک کانال ارتباطی با دیگران است. به دوستان، همکاران و مشتریان خود هدایایی بدهید که همسو با ارزشها و استانداردهای سازمان شما باشند. هدیهای که به این افراد میدهید، بازتاب قضاوت شما در مورد آنها و نیز مرام حرفهای شما است.
یکی از آسانترین و ابتداییترین گزینهها کارت هدیه است که تاحدی غیررسمی است. باید میان تعقل و تناسب تعادل برقرار کنید. در ادامه چند توصیه کاربردی در این زمینه را مطرح میکنیم:
1- میانهروی را فراموش نکنید
ممکن است با یکی از مشتریان خود روابط عمیقی داشته باشید و بخواهید هدیه خاصی به وی بدهید. به خاطر داشته باشید که در دادن هدیه به تمامی مشتریان خود باید به سیاستهای سازمانتان نیز به سیاستهای شرکت مقابل توجه داشته باشید.
علاوه براین، در بستهبندی هدایای خود به رنگ، لوگو و سایر المانهای ظاهری سازمان گیرنده هدیه توجه کنید تا تاثیرگذاری اقدام شما بیشتر شود.
2- برای مدیر خودتان هدیه نفرستید
در محیطهای کاری هدیه دادن همواره مناسب نیست. اصلا توصیه نمیشود که به مدیر و سرپرست خودتان هدیه بدهید. این کار الزاما تصویر مثبتی از شما برای آنها ایجاد نمیکند.
برای نشان دادن قدردانیتان نسبت به مدیر خود، بهجای هدیه به وی یک کارت زیبا بدهید که با خط زیبا -ترجیحا خط خودتان - روی آن پیام تشکر نوشتهاید.
3- فناوری هیچگاه کمتر نمیشود
فناوری هر روز ابزار جدیدی را برای بشر به ارمغان میآورد. استفاده از ابزارهای نوین در بستههای هدیه شرکتها میتواند تاثیرگذاری بالایی داشته باشد. طبیعتا هدیه دادن گوشی هوشمند یا تبلت هزینه بالایی دارد، اما باتریهای قدرتمند که هدیهگیرندگان بتوانند در صورت لزوم از آن استفاده کنند هدیه بسیار مناسب و نسبتا ارزانتری است.
بیشتر کاربران این وسایل در طول روز نگران تمام شدن شارژ باتری گوشی خود هستند بههمین دلیل یک باتری اضافی میتواند هدیه آرامشبخشی باشد. اسپیکر وایرلس نیز هدیه ارزان و بسیار کاربردی است که برای مدیران کاربردهای زیادی دارد.
امروزه بازاریابی آنلاین به تنها گزینه در برابر کسبوکارها برای دستیابی به بازار هدف تبدیل شده است. در این یادداشت، راهنمای سادهای را فراهم خواهیم کرد که به شما نشان دهد وقت و منابع ارزشمند خود را کجا صرف کنید و به افزایش فروش و سود خود کمک کنید.
این وعده که شرکت خود را راه بیندازید، از منزل کار کنید و رئیس خودتان باشید برای هر کارآفرین مشتاقی وسوسهبرانگیز است. هزینههای پایین راهاندازی شرکتهای نوپا را هم که به آن اضافه کنید میبینید تعجبی ندارد مردم دسته دسته به دنبال راه انداختن کسبوکار آنلاین هستند.
اما تحقیقات اخیر نشان میدهد که 90درصد شرکتهای نوپای اینترنتی تنها طی 120 روز اول کار خود با شکست مواجه میشوند و به عقیده محققان، علت اصلی این شکست این است که صاحبان مشاغل اطلاعات کافی برای بازاریابی و رواج کسبوکار آنلاین خود ندارند.
تبلیغات به روش سنتی، مانند چاپ آگهی در روزنامهها، نسبت به روشهای امروزی هم پرهزینه و هم دارای مخاطبان اندک است. امروزه بازاریابی آنلاین در جذب مشتریان هدف در سطح داخلی و حتی بینالمللی به تنها گزینه منطقی موجود تبدیل شده است. گامهای ذکر شده در راهنمای ساده زیر به شما برای دست یافتن به این هدف کمک میکند.
حمله سایبری به شرکت سونی پیکچرز در روز 24 نوامبر 2014 به خبر داغ رسانهها تبدیل شد.
در این حمله سایبری، اطلاعات شخصی کارمندان شرکت و خانوادههای آنها، ایمیلهایی که بین کارمندان رد و بدل شده بود، اطلاعاتی در مورد حقوق مدیران شرکت، کپیهایی از فیلمهای پخشنشده سونی و... دزدیده شد. هکرها خود را «نگهبانان صلح» نامیده بودند و خواستار عدم اکران فیلم کمدی «مصاحبه» با موضوع توطئهای علیه ترور رهبر کرهشمالی شدند. آنها اعلام کرده بودند در صورتی که سونی اکران این فیلم را لغو کند، اطلاعات به دستآمده از این شرکت را منتشر نخواهند کرد.
فارغ از مسائل سیاسی پشت این اتفاق، افشای اطلاعات گسترده در سالهای گذشته همچنان در محیطهای تجاری و قانونی جنجالآفرین بوده و اتفاقی که اخیرا در شرکت سونی پیکچرز رخ داد، نمونهای از ریسکهای بزرگی است که شرکتهای بزرگ و کوچک در دنیای امروز با آن مواجهند.
با اینکه اکثر اتفاقاتی که در رابطه با هک شدن اطلاعات رخ میدهند با هدف دزدیدن دادههای مالی است تا در بازار سیاه اینترنت به فروش برسد، اما اتفاقی که برای شرکت سونی رخ داد، با انگیزه کینهجویی بود. به علاوه، شاید این اولین واقعه حمله اینترنتی بزرگ جهان باشد که اثر آن بر کارمندان شرکت محور اصلی ماجرا قرار گرفت.
2014، سال حملات سایبری
میتوان گفت حمله هکرها به شرکت تارگت و دسترسی به اطلاعات حدود 70 میلیون کارت اعتباری مشتریان این شرکت در دسامبر 2013، سرآغازی برای حملات سایبری در سال 2014 بود، تا حدی که میتوان این سال را سال حملات سایبری نامید. در این سال 20 شرکت خردهفروشی بزرگ آمریکایی مورد حمله قرار گرفتند و شرکتهایی از صنایع مختلف در سراسر دنیا از 8/42 میلیون مورد حمله سایبری خبر دادند. این رقم حاکی از افزایش 48 درصدی این اتفاقات نسبت به سال پیش از آن بوده است. از خردهفروشیها گرفته تا شرکتهای خدمات مالی، در برابر این وقایع امنیت نداشتهاند.
فرهنگ بازاریابی درونی یک شرکت در نتیجه سیاستها، روندها و ارتباطات و درگیری کارمندان ظهور میکند. از طریق یکی کردن اهداف توسعهای کارمندان با هدف استراتژیک شرکت خود، تشویق به مشارکت در فرآیندهای تصمیمگیری در کلیه سطوح و ارائه بینش و ماموریتی جذاب، میتوانید به نیروی کار خود انگیزه و اختیار دهید. قبل از اینکه هر استراتژی بازاریابی را درون شرکت اجرایی کنید، فاکتورهای متعدد مرتبط با همراهی کارمندان را در نظر بگیرید.
قدرت کسبوکار
مدیران موفق میدانند ایجاد یک محیط کاری موثر مستلزم آن است که کارمندان احساس کنند در ازای کاری که انجام میدهند، پاداش کافی دریافت میکنند. اگر میزان رضایت کارمندان بالا باشد، تاثیر مثبتی بر فرهنگ داخلی شرکت خواهد داشت و وفاداری کارمندان به یک مزیت رقابتی تبدیل خواهد شد. برای اینکه شرکتتان را بهطور موثری ارتقا دهید، ویژگیهایی را که نقاط قوت آن را شکل میدهند شناسایی کنید. سپس تیم مدیریت ارشد را طوری بچینید که با مدیریت موثر فعالیتها، مسیر استراتژیک شرکت را به خوبی توضیح دهند. با دادن پاداش به کارمندانی که به ارزشهای شرکت متعهد و وفادارند و بهطور پیوسته عملکرد خوبی دارند، آنها را درگیر امور کنید.
چه عاملی یک مدیر برند را اثربخش میسازد؟ این سوال در رقابتهایی که برمبنای برند شکل گرفته اهمیت فزایندهای یافته است. با در نظر داشتن ماهیت رقابت، شرکتها امروزه میکوشند تا مدیران برندی را بهکار گیرند که قادر به درک مفروضاتی ازقبیل حمایت از برابری برند در مقابل تهدیدات رقبا و نفوذ آنها و تصرف ارزش برند باشند.
مدیریت برند فرآیند ساخت، مقایسه، سنجش و مدیریت کیفیت برند است. بهدلیل اهمیت برندها و پیچیدگی آنها، عجیب نیست که مدیریت برند شرکت اغلب در نقش یک مدیر برند حل شوند. مدیران برند مسوول توسعه و مدیریت برند هستند.
چهار نوع سرمایه ناملموس وجود دارد، که عبارت است از سرمایه اطلاعاتی، ارتباطی، انسانی و سازمانی که برای سطح فردی بازاریابان مناسب هستند. در تطابق با همین مفهوم، پیشنهاد میشود که مدیران برند این 4 عنصر سرمایه ناملموس را جمع کرده و بهکار گیرند تا به یک عملکرد عالی دست یابند. بهویژه 4 عنصر سرمایه ناملموس که بهطور ضمنی در مدیران برند وجود دارد میتوانند برای خلق قابلیتهای مدیریت برند بهکار آیند. زمانی که یک مدیر برند به سطوح بالاتری از قابلیتهای مدیریتی برند میرسد بهتر میتوانند که به استفاده از منابع داخل شرکت و بین شرکتی برای ساختار موثر و مدیریت برند دست یابد. بهعلاوه، قابلیتهای مدیریت برند باید به وی اجازه دهد تا لزوم برند و تعامل موثر این تصویر از برند را برای مشتریان بهمنظور استخراج تواناییهای مثبت برند و تقویت ارزش قابل مشاهده برند روشن کند.
شما در مسیر شرکت در یک کنسرت هستید. سر یک تقاطع به جماعتی بر میخورید که چشم به آسمان دوختهاند. بدون لحظهای فکرکردن شما هم سرتان را بالا میکنید و به کسانی میپیوندید که آسمان را نگاه میکنند. چرا؟ همرنگی با جماعت.
در میانه کنسرت وقتی که یک تکنواز مهارت خود را به نمایش میگذارد و یک نفر از آن بین جمع شروع به دستزدن میکند، ناگهان همه سالن با او همراه میشوند. شما هم مثل بقیه. چرا؟ همرنگی با جماعت.
بعد از کنسرت به محل تحویل لباس میروید تا بارانی یا پالتوتان را بگیرید. شما میبینید که افراد جلوی شما با اینکه قیمت بلیت شامل قیمت خدمات تحویل و نگهداری پالتوها بودهاست، درون یک ظرف پول میریزند. شما چه میکنید؟ احتمالا شما هم انعامی در آن ظرف میاندازید.
همرنگی با جماعت که گاهی با اغماض با واژه «غریزه رمه وار» بیان میشود، بیان میکند که وقتی فردی شبیه دیگران رفتار میکند، احساس درستکاری و رفتاری درست دارد. به عبارت دیگر هر چه تعداد افرادی که از یک باور خاص پیروی میکنند بیشتر باشد، احساس ما به بهتر (درستتر) بودن آن باور هم بیشتر است و البته که چنین احساسی پوچ و نامعقول است.
همرنگی جماعت دیوی است که در پس ورودهای حبابساز به بازار سهام و خروجهای واهمهآلود از آن خوابیدهاست و در سبکهای جدید لباس، تکنیکهای مد روز مدیریتی و سرگرمیها و رژیمهای غذایی ابراز وجود میکند. این پدیده میتواند به فلج شدن کل یک فرهنگ بینجامد، شبیه زمانی که پیروان یک فرقه دست به خودکشی میزنند.
آزمایش سادهای که در دهه 50 توسط اسطوره روانشناسی، سالموناش انجام شد به ما نشان داد که چطور فشار همتایان میتواند بر عقل سلیم سایه بیندازد.
به فرد مورد آزمایش خطی نشان داده میشد که در کنارش سه خط دیگر وجود داشت. خطوط شماره یک، دو و سه که یکی کوتاهتر، یکی بلندتر و سومی برابر خط اولی بودند. او باید تشخیص میداد که کدام خط هماندازه خط اصلی است. اگر فرد در اتاق تنها بود، جواب درست میداد و این موضوع اصلا جای تعجبی نداشت؛ چرا که تشخیص پاسخ صحیح کار بسیار سادهای بود. بعد پنج نفر بازیگر وارد اتاق میشدند که با فرد مورد آزمایش هیچ آشنایی نداشتند و با وجود اینکه بهوضوح خط شماره سه پاسخ صحیح بود، یکی پس از دیگری، به غلط خط شماره یک را هماندازه خط اصلی اعلام میکردند. سپس دوباره نوبت فرد مورد مطالعه میرسید. در یک سوم اوقات او برای انطباق با پاسخ سایرین جواب غلط میداد.