ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
عطیلات پایان سال و نیز آغاز سال نو فرصت بسیار مناسبی است تا از طریق دادن هدیه به با ارزشترین مشتریان خود، تجربه خاطرهانگیزی را برای آنها خلق کنید. بهتر است کالاهای تکراری را کنار بگذارید و به فکر ایدههای جدیدی باشید.
در این مطلب نمونههایی از موضوع مطرح شده است.
به یاد داشته باشید که هدیه مانند گفتار و نوشتار یک کانال ارتباطی با دیگران است. به دوستان، همکاران و مشتریان خود هدایایی بدهید که همسو با ارزشها و استانداردهای سازمان شما باشند. هدیهای که به این افراد میدهید، بازتاب قضاوت شما در مورد آنها و نیز مرام حرفهای شما است.
یکی از آسانترین و ابتداییترین گزینهها کارت هدیه است که تاحدی غیررسمی است. باید میان تعقل و تناسب تعادل برقرار کنید. در ادامه چند توصیه کاربردی در این زمینه را مطرح میکنیم:
1- میانهروی را فراموش نکنید
ممکن است با یکی از مشتریان خود روابط عمیقی داشته باشید و بخواهید هدیه خاصی به وی بدهید. به خاطر داشته باشید که در دادن هدیه به تمامی مشتریان خود باید به سیاستهای سازمانتان نیز به سیاستهای شرکت مقابل توجه داشته باشید.
علاوه براین، در بستهبندی هدایای خود به رنگ، لوگو و سایر المانهای ظاهری سازمان گیرنده هدیه توجه کنید تا تاثیرگذاری اقدام شما بیشتر شود.
2- برای مدیر خودتان هدیه نفرستید
در محیطهای کاری هدیه دادن همواره مناسب نیست. اصلا توصیه نمیشود که به مدیر و سرپرست خودتان هدیه بدهید. این کار الزاما تصویر مثبتی از شما برای آنها ایجاد نمیکند.
برای نشان دادن قدردانیتان نسبت به مدیر خود، بهجای هدیه به وی یک کارت زیبا بدهید که با خط زیبا -ترجیحا خط خودتان - روی آن پیام تشکر نوشتهاید.
3- فناوری هیچگاه کمتر نمیشود
فناوری هر روز ابزار جدیدی را برای بشر به ارمغان میآورد. استفاده از ابزارهای نوین در بستههای هدیه شرکتها میتواند تاثیرگذاری بالایی داشته باشد. طبیعتا هدیه دادن گوشی هوشمند یا تبلت هزینه بالایی دارد، اما باتریهای قدرتمند که هدیهگیرندگان بتوانند در صورت لزوم از آن استفاده کنند هدیه بسیار مناسب و نسبتا ارزانتری است.
بیشتر کاربران این وسایل در طول روز نگران تمام شدن شارژ باتری گوشی خود هستند بههمین دلیل یک باتری اضافی میتواند هدیه آرامشبخشی باشد. اسپیکر وایرلس نیز هدیه ارزان و بسیار کاربردی است که برای مدیران کاربردهای زیادی دارد.
امروزه بازاریابی آنلاین به تنها گزینه در برابر کسبوکارها برای دستیابی به بازار هدف تبدیل شده است. در این یادداشت، راهنمای سادهای را فراهم خواهیم کرد که به شما نشان دهد وقت و منابع ارزشمند خود را کجا صرف کنید و به افزایش فروش و سود خود کمک کنید.
این وعده که شرکت خود را راه بیندازید، از منزل کار کنید و رئیس خودتان باشید برای هر کارآفرین مشتاقی وسوسهبرانگیز است. هزینههای پایین راهاندازی شرکتهای نوپا را هم که به آن اضافه کنید میبینید تعجبی ندارد مردم دسته دسته به دنبال راه انداختن کسبوکار آنلاین هستند.
اما تحقیقات اخیر نشان میدهد که 90درصد شرکتهای نوپای اینترنتی تنها طی 120 روز اول کار خود با شکست مواجه میشوند و به عقیده محققان، علت اصلی این شکست این است که صاحبان مشاغل اطلاعات کافی برای بازاریابی و رواج کسبوکار آنلاین خود ندارند.
تبلیغات به روش سنتی، مانند چاپ آگهی در روزنامهها، نسبت به روشهای امروزی هم پرهزینه و هم دارای مخاطبان اندک است. امروزه بازاریابی آنلاین در جذب مشتریان هدف در سطح داخلی و حتی بینالمللی به تنها گزینه منطقی موجود تبدیل شده است. گامهای ذکر شده در راهنمای ساده زیر به شما برای دست یافتن به این هدف کمک میکند.
جوانی از پیرمرد ثروتمندی پرسید: شما چگونه ثروتمند شدید؟
پیرمرد انگشتان شست خود را در جیب جلیقهاش کرد و گفت: پسرجان چهل سال پیش، من فقط دو ریال پول داشتم. آن را دادم و یک سیب خریدم. تمام آن روز به برق انداختن سیب پرداختم و در پایان روز آن را به 5 ریال فروختم. فردا صبح با آن 5 ریال یک کیلو سیب خریدم و دوباره آنها را برق انداختم و تا ساعت پنج بعدازظهر آن را به 10 ریال فروختم. این کار را یک ماه ادامه دادم و در پایان ماه حدود 500 تومان پسانداز کرده بودم.
جوان پرسید:
پس این ثروت را اینگونه به دست آوردید؟
پیرمرد پاسخ داد:
نه جانم! همان وقت بود که با کسی ازدواج کردم که شرکت آبمیوهگیری داشت!!!...
حالا حکایت حکایت ماست
شاید شما هم از گروه کسانی باشید که بر درستی این داستان تاکید میکنند و این در حالی است که در این باره داستان واقعی و خواندنی دیگری هم وجود دارد که برای بسیاری حاوی پیامهای آموختنی است.
داستان وارن بافت
ایشان نه وزنهبردار است نه شطرنجباز اما به راحتی وزنههایی را جابهجا میکند که دیگران در تحلیل آن تنها میتوانند بگویند او خوششانس است! و همین و بس.
ایشان سالهای چندی است که در میان پنج اثرگذار برتر اقتصادی جهان قرار دارد.
درباره او داستانهای خواندنی و گاه باورنکردنی فراوانی وجود دارد.
او درباره خود میگوید: زمانی که من 21 ساله بودم بهترین پیشنهادهای مالی را ارائه میدادم اما کسی به حرفهایم توجهی نمیکرد. حالا در 80 سالگی اگر احمقانهترین چیزها را هم بگویم عده زیادی اعتقاد دارند معانی عمیقی پشت آن کلمات نهفته است. او کسی است که به داستان از کم شروع کردن و استمرار و پیگیری کار درست اعتقاد دارد.
حتما شما نیز این تجربه را داشتهاید: وقتی برای خرید به فروشگاه محله خود میروید، ممکن است با برخی از نامهای تجاری هیچگونه احساس و ارتباطی برقرار نکنید و از طرف دیگر نیز این احتمال وجود دارد که نسبت به برخی نامهای تجاری بسیار اشتیاق و علاقه نشان دهید. برای مثال ممکن است که برای نوشیدن چای، تنها از نام تجاری خاص استفاده یا همیشه از یک نام تجاری گوشی تلفن همراه استفاده کنید و در نهایت شاید تمامی این نامهای تجاری بهصورت ناخودآگاه تعریفی از ویژگیهای شخصیتی شما دارد. اگر شما فردی باشید که با بازاریابی آشنا باشد، به خوبی میدانید که نام تجاری با احساسات و عواطف مشتریان ارتباط مستقیم دارد.
وقتی فردی وابستگی احساسی قوی نسبت به یک نام تجاری داشته باشد، عاملی مهم برای وفاداری و انگیزه برای خریدهای بعدی در وی وجود خواهد داشت. شما میتوانید از میزان وفاداری مشتریان به نام تجاری خود از استعاره «سفر» استفاده کنید. مشتریان در سفر وفاداری به نام تجاری شما چگونه برانگیخته و تشویق میشوند؟ آیا مشتریان نام تجاری شما را به رسمیت میشناسند یا اینکه بلافاصله با ورود یک رقیب جدید با محصولات مشابه در بازار، محصولات شما را رها میکنند؟ آیا نام تجاریتان برای مشتریان هویتی فردی و وفاداری ایجاد میکند؟ «هرم نام تجاری»، ابزار مفیدی است که میتواند به درک اینکه مشتری شما در کدام نقطه سفر وفاداری به نام تجاری شما قرار دارد و اینکه در هر سطح چه جهتگیری داشته باشید، کمک کند.
ادامه مطلب ...
در کتاب طنز حالا حکایت ماست آمده است...
در صفحه نیازمندیهای روزنامهای، آگهی با یک نوشته به چشم میخورد:
(ببر تاکسی درمیشده فروشی کد 224)
اول فکر کردیم شاید آگهی فروش یک دستگاه تاکسی است که به جای ریال با دینارو درم معامله میشود و صاحب کالا گفته تا دیر نشده بیا و ببر.
یک بار ببر را با ضمه خواندیم و باز دیدیم که کالای مورد نظر هندوانه نیست که بشود آن را برید و برد.
باز فکر کردیم شاید منظور این بوده که: ببر تا کس دیگری آن را نبرده.
یک بار هم فکر کردیم شاید ببری سوار تاکسی شده و در خیابانها به گردش پرداخته است و...
تا اینکه یکی از دوستان فرنگ رفته گفت:
تاکسیدرمی یک اصطلاح خارجی و به معنی خشک کردن حیوانات است...
حالا حکایت حکایت ماست.
لابد اگر به نویسنده این متن تبلیغاتی گفته میشد از این نوشته برداشتهای گوناگونی وجود دارد، ایشان میگفت: مخاطب باید عقلش برسد که منظور من چه بوده است و این در حالی است که نخستین درس پراهمیت در تبلیغات این است که افراد از پیام تبلیغاتی شما برداشتهای یکسان داشته باشند.
پس به زبان سادهتر لطفا بیهوده برای مشتری طرح معما نفرمایید.