Stan Shih یک قهرمان ملی در تایوان و ایسر یک برند بین المللی موفق است. صنعت کامپیوتر همواره یکی از رقابتی ترین صنایع در دنیا بوده که همیشه شرکتهای غول پیکری چون آی بی ام بر آن تسلط داشته اند. به نظر شما در چنین صنعتی یک شرکت کامپیوتری چگونه میتواند مقام سومین تولیدکننده بزرگ کامپیوترهای شخصی (PC) در دنیا را از آن خود کرده و خود را به عنوان برندی مورد احترام معرفی نماید؟ چگونه این شرکت توانسته ذهنیت موجود در مورد برندهای بسیاری از کشورهای آسیایی که معمولاً برندهایی پایینتر از استاندارد تصور میشوند را تغییر داده و بر روی محصولاتش عبارت “ساخت تایوان” را ذکر کند.
پاسخ این است: ایجاد یک تصویر ذهنی دقیق از یک برند قوی. در ابتدای امر Shih متوجه شد که این کار چالش اصلی پیش روی شرکت است و لذا محصولات شرکت را در مرتبهای بالاتر نسبت به سایر محصولات تایوانی از نظر جایگاه قرار داد. مثلاً در بدو ورود به بازار ژاپن، محصولات شرکتش را با همان قیمت محصولات ژاپنی به بازار عرضه کرد تا این ذهنیت که قیمت پایینتر محصولات این شرکت ناشی از کیفیت پایین آن است از بین ببرد، و این سیگنال مهمی بود که ایسر از خود ساطع کرد چراکه محصولات با برند ایسر را از سایر محصولات متمایز می کرد.
قدرت برند در مدل شرکت Interbrand قسمتی از روشهای ارزشیابی می باشد که می تواند چارچوب مفیدی را برای ملاحظه عملکرد هر برند ارائه نماید
§ بازار: 10 درصد قدرت برند را بازار تشکیل می دهد
برند ها در بازارهایی که به اولویت های مصرف کننده اهمیت بیشتر ی می دهند نمره بالاتری را به خود اختصاص می دهند
§ ثبات: 15 درصد از قدرت برند را تشکیل می دهد
ایجاد برند با عمر بالاتر معمولا با نمره بالاتری همراه است که این امر به دلیل عمق وفاداری مشتری می باشد
§ رهبری: 25 درصد قدرت برند را شامل می شود
رهبری بازار بسیار باارزش است. داشتن تسلط و سهم قوی در بازار از خصوصیات رهبر می باشد
§ روند سود: 10 درصد قدرت و توان برند را تشکیل می دهد
روند سود در دراز مدت برای برند یک ابزار مهم برای بقا در بازار می باشد
§ پشتیبانی: 10 درصد قدرت برند پشتیبانی است
برندهایی که سرمایه گزاری های ثابت و حمایت های متمرکزی را دریافت می کنند معمولا فرانشیزهای بیشتری دارند. در اینجا کیفیت این پشتیبانی ها به اندازه کمیت آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است
§ گسترش جغرافیایی: فاکتوری 25 در صدی می باشد
برند های بین المللی قوی تر از برند های ملی و ناحیه ای می باشند زیرا آنها کمتر در معرض حملات رقابتی قرار می گیرند ودر نتیجه از سرمایه های پایدار بیشتری بهره می گیرند
§ حراست و حفاظت:5 درصد قدرت برند را تشکیل می دهد
حفاظت کامل از یک برند و استفاده از قوانین کپی رایت مولفه نهایی قدرت یک برند در مدل Interbrand می باشد.
اولین جاروبرقی دستی با استفاده ازخلاء "Whirlwind" بود ، که در شیکاگو در سال 1868 اختراع گردید. این دستگاه سبک وزن و کم حجم بود ،ولی برای استفاده کردن مشکل بود،زیرا نیاز به گرداندن دسته همزمان با فشاردادن رو به جلو روی کف زمین بود.مخترع این جارو آنرا در سال 1869 ثبت اختراع نمود، و در فهرست کمپانی نظافت فرش بوستون جهت بازاریابی عمومی قرار گرفت . این دستگاه حدود 25 دلار فروخته شد ، که در آن زمان قیمت بالایی بود.
ادامه مطلب ...اولین لباسشویی بصورت تخته ای برای مالش محکم لباس بود.در قدیم مردم لباسهایشان را توسط کوبیدن آنها روی صخره ها یا مالیدن آنها با شن و ماسه های ساینده پاک نموده و در نهرهای محلی شستشو میدادند.پدیده کاربرد صابون شستشو در ساپوهیل(Sapo Hill) رم رخ داد ،که در آنجا از خاکسترهای بدست آمده از چربی حیوانات ذبح شده بعنوان صابون استفاده میگردید.
ادامه مطلب ...اولین یخچال در سال 1784در دانشگاه گلاسکو به ثبت رسید.در سال 1805،اولین یخچال که بخار را جایگزین مایع نموده بود،طراحی گردید.در سال 1850یا 1851 ،بستنی ساز به ثبت رسید.در سال 1857،یک استرالیایی،دستگاه خنک کن با بخار متراکم را معرفی نمود.در سال 1859،یک فرانسوی سیستم پیچیده تری را ساخت،که برعکس دستگاههای متراکم کننده اولیه،که هوا را بعنوان سردکننده بکار میبرد ،از آمونیاک که سریعا" منبسط میشود استفاده نمود.یخچال جذبی در سال 1992 توسط یک دانشجوی دانشگاه در سوئد اختراع گردید ،که یک موفقیت جهانی بود ،و توسط الکترولوکس تجاری سازی گردید.
ادامه مطلب ...هم مردان و هم زنان از عطرها و خوشبو کنندهها استفاده میکنند چون همه میخواهند بوی خوبی از بدنشان به مشام برسد. زنان به ویژه قدرت انتخاب زیادی دارند چون طیف وسیعی از عطرها و خوشبو کنندههای موجود در بازار، برای زنان تولید میشود اما بسیاری از افراد نمیدانند که چگونه عطر تهیه کنند.
برای تهیه عطر از فروشگاه، ابتدا بهتر است به معتبر بودن محل عرضه آن توجه کنیم.
بیشتر مردم معتقدند کارآفرینان افرادی هستند که دوست دارند بیشتر از انسانهای معمولی ریسک کنند. البته این تفکر درست است.
اما پس از تقریبا سه دهه کار کردن با شرکتها و کارآفرینان بزرگ، من برای خودم یک تئوری ایجاد کردهام، البته این تئوری هنوز به درستی آزمایش نشده و تنها بر اساس دادههای تجربی و شهودی به دست آمده از تجربیات چندین ساله من است؛ تجربیاتی که طی 12 سال کار کردن با تعدادی کارآفرین تازه کار در یک سرمایه گذاری مخاطرهآمیز، 19 سال کار با شرکتهای بزرگ به عنوان مشاور برای مشتریان چند ملیتی و مولتی میلیاردر و 10 سال تربیت کارآفرینان دیگر، به دست آوردهام.
تئوری من از این قرار است: اکثر کارآفرینان بیش از دیگران ریسک پذیر نیستند، بلکه آنها فقط ریسک را به شیوه متفاوتی برای خودشان تعریف میکنند.
برای برخی از افرادی که من میشناسم، ریسک از دست دادن استقلال و کنترل سرنوشت فردی، بسیار بیشتر از آن است که درآمد و مزایایی را در کسب و کار خودشان از دست بدهند. مثلا ریسک کار کردن برای یک شرکت دیگر، گزارش دادن به یک رییس و گذران زندگی تحت قوانینی که آنها مطمئن نیستند معقول باشد، از ایجاد کسبوکاری برای خودشان بیشتر است. ریسک دنبال نکردن علایقشان، ریسک عدم تاثیرگذاری مهم و معنادار بر جهان، از به راه انداختن یک فعالیت اقتصادی بیشتر است. برای آنها ریسک به مفهوم از دست دادن عوامل ملموس (مثل در آمد، مزایا و کالا) تعریف نمیشود، بلکه ریسک یعنی از دست دادن عوامل غیرملموس مثل گذشتن از تمایلات، نرسیدن به هدف خاص و فرونشاندن حس کنجکاوی.
تفاوتی که در اینجا وجود دارد ریسک کردن بین خروجی و بازده است. خروجی (مثل تولید، سود و غیره) لازم و خوب است، اما اثر عمیق آن زمانی است که به بازدهی ملموس و مهمی منجر شود – مثلا کاهش درد مزمن یک فرد یا ایجاد پای مصنوعی برای یک دونده المپیک. بیشتر کارآفرینانی که با آنها کار کرده ام، برای خروجی کار خود ریسک کمی میکنند تا به بازدهیای که به آن اعتقاد دارند برسند.
برای بسیار از کارآفرینان، ریسک مهم دیگری که ارزش امتحان کردن را دارد این است که خودشان را در معرض آسیبها قرار دهند تا به نتایجی که در رویاهایشان است دست یابند.
من با کارآفرینان زیادی سر و کار داشته ام که اشتیاق و هدفشان، ایجاد بازدهی بوده است. این همان چیزی است که شخصیت و دلیل کارشان را تعریف میکند. در واقع این معادلهای است که نتیجه آن ایجاد ریسک است. غذا، پناهگاه، تحصیلات و بهداشت مسائل بسیار مهمی در زندگی هستند، اما وقتی به خانواده، دوستان و همکارانم نگاه میکنم، باید بازدهی را در نظر بگیرم، نه فقط خروجی را. یعنی اگر تاثیر شگفت آور و مثبتی بر زندگی آنها نداشته باشم، در این صورت زندگی من فقط مجموعه ای خروجی خواهد بود، اما بازدهی نخواهد داشت، بنابراین من شکست خورده ام.
اگرچه این تئوری به اعتبارسنجی علمی دقیق نیاز دارد، اما من اطمینان دارم بعد از سنجش به اثبات خواهد رسید. ریسک دنبال نکردن علایق، ریسک دست نیافتن به هدف، ریسک زندگی مادی بدون معنی، بزرگترین ریسکها است.
منبع: HBR
دنیایی را تصور کنید که شما قادر هستید تمامی فروشندگانتان را اخراج کنید و هنوز رشد درآمد پایداری داشته باشید. واقعا چگونه میتوانید در این راه موفق شوید؟
برای بیشتر کسب و کارهای در حال رشد، کیفیت فروشندگان یک ضرورت است، اما نیروهای فروش نمیتوانند به تنهایی پشتوانه توسعه یک کسبوکار باشند. حتی بهترین فروشنده نیز نمیتواند چیزی را که مشتریان ارزشگذاری نمیکنند بفروشد. به علاوه، بیشتر شرکتهای با رشد صعودی موفقیت هایشان را با استخدام بهترین فروشندگان به دست نمیآورند. اگر اینچنین بود، فروشندگان خوب باید بسیار گران قیمت باشند.
رشد واقعی فروش از طریق عرضه با ارجحیت بالاتر به مشتری به دست میآید، به طوری که ما آن را به عنوان یک محصول بهتر و با قیمتی مناسب تعریف میکنیم (یا، به طور جایگزین، محصولی با یک استاندارد کیفی مشخص و با قیمتی خیلی بهتر). ایجاد عرضه ای که مشتریان مشتاق به خرید شوند کلید رشد کسب و کار است. یک تیم فروش خوب عرضه ممتاز شما را در زمان مناسب به مشتریان مناسب ارائه میدهد.
من همیشه معتقد بوده ام که بهترین راه برای بازاریابی این نیست که محصولات و خدمات شرکت خودتان را «بفروشید» بلکه اصل مهم در شناساندن آن و برقراری روابط معنی دار با مشتریان و بزرگان بازارهای تجاری-تجاری است. این موقعیت باعث شد تا من به باور بیشتری دست پیدا کنم. بیش از فروش به مردمی که نمیشناسی و کسانی که احتمالا صحبتهای اولیه شما را در حین اولین جلسه تان از میان دیگر نفرات میشنوند توجه کنید. شما باید بهترین تلاشتان را داشته باشید برای اینکه زمان و انرژی تان را برای ایجاد رابطه ای بسیار خوب با یکی از مشتریانتان سرمایهگذاری کنید.
به گفته مکسول استینسون: «بهترین روابط تجاری تنها شامل مشتریانی نمیشود که کالایی به آنها «فروختهاید»، زمانی یک رابطه تجاری موفق دارید که هر مشتری مانند مراکز ارجاع یا مراکز تبلیغاتی برای شما عمل کند. این امر منجر به فروش بیشتر میشودو اهمیت آن بسیار فراتر از خرید آنها از شما است. این رویکرد یکی از راههای تشکیل شبکه ارتباطی است.بنابراین این روش یکی از بهترین روابط تجاری است.شما اعتماد مشتریان را جلب میکنید تا آنها شما را به دیگران ارجاع دهند.»
با داشتن این بینش، ما در تلاش هستیم تا شرکت ها را به سمتی هدایت کنیم که تصور کنند چگونه میتوانند کسب و کار خودشان را بدون فروشنده تبلیغ کنند. چگونه ممکن است عرضهای ایجاد کنند که بدون سرمایهگذاریهای کلان روی بازاریابی و فروش باعث شود که مشتریان به پیشخوان خرید بیایند؟ چه کاری میتوانند انجام دهند تا عرضه شان را به گونه ای بهبود بخشند که در نظر مشتریان جذابتر جلوه کند؟ تفکر خودساخته باعث میشود که تیمهای مدیریتی تضمین کنند که مدل کسب و کارشان بر پایه خودش استوار است، بدون اتکا بر فروش ممتاز. اگر چنین چیزی رخ دهد، سرمایهگذاری فروش کسب و کار میتواند کاتالیزوری برای پیشرفت باشد تا تنها عامل پیشرفت.
سازمانها نیز براى فروش خود، اقدام به بازاریابى مىکنند. و این کار شامل فعالیتهایى است که براى ایجاد، حفظ یا تغییر طرز تفکر یا رفتار مخاطبین، نسبت به یک سازمان انجام مىگیرد. بازاریابى سازمان، هم به وسیله موسسات انتفاعى و هم موسسات غیرانتفاعی، مورد استفاده قرار مىگیرد. موسسات اقتصادى مىکوشند با بهره گیرى از روابط عمومى یا استفاده از برنامههاى تبلیغاتى صنفی، تصویر ذهنى خود را ارتقا بخشند. موسسات غیرانتفاعى نظیر مراکز آموزش عالی، موزهها و گروههاى هنرى نیز به منظور جمع آورى وجوه نقدى و افزایش تعداد اعضا یا طرفداران خود، اقدام به بازاریابى سازمان مىکنند. بازاریابى سازمان، مستلزم برآورد و ارزیابى تصویر دهنى کنونى سازمان و تهیه برنامه بازاریابى براى بهبود آن است. یعنى بازاریابى سازمان دو مرحله دارد:
ارزیابى تصویر ذهنى
اولین گام براى ارزیابى تصویر ذهنی، تحقیق درباره تصور کنونى جوامع اصلى طرف سازمان درباره آن است. تصویر ذهنى سازمان، تصور یک فرد یا گروه منفرد از یک سازمان است. افراد مختلف ممکن است از یک سازمان، ذهنیت هاى متفاوتى داشته باشند. یک سازمان نیز ممکن است از تصویر ذهنى جامعه درباره خود راضى باشد یا به این نتیجه برسد که در این زمینه کاستى هایى وجود دارد که باید برطرف گردد.
برنامهریزى و کنترل تصویر ذهنى
در این مرحله یک سازمان باید تصمیم بگیرد مىخواهد و مىتواند در نزد جامعه به چه تصویر ذهنى دست یابد.
تبلیغ براى ایجاد تصویر ذهنى کلی، ابزار عمده اى است که شرکت ها براى بازاریابى خود از آن استفاده مىکنند. شرکت ها از این نوع تبلیغ براى ایجاد و حفظ یک ذهنیت مطلوب در طول چندین سال بهره مى برند. آنها همچنین از این نوع تبلیغ براى مقابله با وضعیت هایى استفاده مىکنند که احتمالا تصویر ذهنى آنان را مخدوش مى کند و به آن آسیب مى رساند. تلاش هاى واحد بازاریابى یک سازمان، فقط در صورتى با موفقیت همراه است که این سازمان به طور واقعى همگام با تصویر ذهنى مطلوب خود حرکت نماید. در صورت عدم تناسب واقعیت با تصویر ذهنی، با هیچ بودجه تبلیغاتى و برنامه روابط عمومى نمىتوان مردم را در بلند مدت فریب داد.
یک سازمان باید هر از گاهى جوامع مخاطب خود را تحت بررسى قرار دهد تا مطمئن شود فعالیت هایش در جهت بهبود تصویر ذهنى مؤسسه بوده است یا خیر. تصاویر ذهنى را نمى توان ظرف یک شب دگرگون ساخت. منابع مالى که به برنامههاى تبلیغاتى اختصاص داده مىشوند محدود هستند و تصویرهاى ذهنى جوامع نیز دیر تغییر مىکنند. اگر موسسه اى پیشرفت نمى کند، یا باید آنچه که بازاریابى شرکت ارائه مىکند، یا برنامه بازاریابى سازمان تغییر پیدا کند.
پیشبینی، هنر برآورد تقاضاى آینده است با آینده نگرى درباره نحوه واکنش احتمالى خریداران تحت مجموعه اى از شرایط خاص. کالاها و خدماتى که پیشبینى تقاضاى آینده آنها آسان است بسیار اندک هستند. این کالاها از جمله کالاها و خدماتى هستند که به طورکلى در یک وضعیت رقابتى با ثبات قرار دارند و از فروش یا رشد فروش یکنواختی برخوردارند. بههرحال، اکثر بازارها فاقد تقاضاى کل یا تقاضاى شرکت باثبات هستند بنابراین، یک پیشبینى خوب عامل تعیینکنندهاى است براى موفقیت شرکت. همچنان که یک پیشبینى نادرست موجب تراکم موجودىهاى کالایی، تخفیفات تحمیلى یا از دست دادن فرصت فروش، در اثر فقدان موجودى است. هر چقدر تقاضا از ثبات کمترى برخوردار باشد، شرکت به پیشبینى دقیق تر و روشهاى پیش بینى استادانه ترى نیاز خواهد داشت. در ادامه برخی سرفصل های مرتبط بررسی خواهد شد.
بررسى قصد خریداران
یکى از روشهایى که براى پیشبینى رفتار خریداران در آینده بهکار مىرود، پرسش مستقیم از خود آنها است. و این بدان معنا است که پیشبین خود باید خریداران را بررسى کند. چنین بررسىهایی خصوصا زمانى ارزشمند هستند که خریداران داراى تصورات شکل گرفته روشنى باشند، این تصورات را به انجام برسانند و همچنین بتوانند نیات خود را در صورت لزوم براى مصاحبه گران تشریح کنند.
ترکیب نظرات فروشندگان
شرکت مىتواند پیش بینى فروش خود را براساس اطلاعات به دست آمده از فروشندگان انجام دهد. مثلا شرکت از فروشندگان خود مى خواهد در منطقه فعالیت خود به برآورد فروش براى هر یک از محصولات بپردازند. سپس براى به دست آوردن پیشبینى کل فروش، برآوردهاى به دست آمده را با هم جمع مى شوند.
نظریهٔ کارشناسى
شرکتها براى انجام پیش بینى از صاحب نظران نیز استفاده مىکنند. این صاحب نظران شامل بازرگانان، واسطهها، فروشندگان، مشاورین بازاریابى و اتحادیههاى صنفى مىشوند. شرکت، گاهى نیز براى انجام پیش بینىهاى خاص از کارشناسان به صورت گروهى استفاده مىکند، مثلا، از کارشناسان خواسته مىشود که پس از تبادل نظر جمعی، نتیجه مذاکرات را به صورت گروهى ارائه کنند و یا این که هر یک به صورت انفرادى نظرات خود را ارائه دهند. این نظرات بعدا توسط تحلیل گر براى دستیابى به یک برآورد واحد با هم تلفیق مىشوند.
روش آزمون بازار
در مواردى که خریداران براى خریدهاى خود برنامه ریزى دقیقى ندارند یا در انجام و تحقق مقاصد خود بى ثبات هستند و یا وقتى که کارشناسان از اظهارنظر عاجز مى مانند، یک شرکت از روش آزمون مستقیم بازار استفاده مىکند. روش آزمون مستقیم بازار، براى پیشبینى فروش یک کالاى جدید یا توزیع یک کالاى جاافتاده در بازار، در یک کانال توزیع جدید یا منطقه جدید، بسیار مفید واقع مىشود.
برآورد تقاضاى کل بازار
تقاضاى کل بازار براى یک کالا یا خدمت، حجم کلی کالا یا خدمتى است که توسط گروه مشخصى از مصرف کنندگان در یک منطقه جغرافیایى خاص در طول یک دوره زمانى مشخص، در یک محیط بازاریابى معین و سطح و ترکیب مشخصى از تلاشهاى بازاریابى صنعت مربوطه خریدارى می گردد.
نکته قابل توجه درباره تقاضاى کل بازار این است که این تقاضا ثابت نیست و تابع شرایط معینى است. برای مثال، سطح و ترکیب تلاشهاى بازاریابى صنعت مربوطه یکى از همین شرایط است. یکى از شرایط دیگر، اوضاع و احوال تکنولوژی است
ادامه مطلب ...واژه بازار در طول سالیان معانى مختلفى داشته است. بازار در معناى عام خود، مکان فیزیکى خاصى است که در آن خریداران و فروشندگان براى تبادل کالا و خدمات دور هم گزد مىآیند. از دید یک اقتصاددان، یک بازار، شامل تمام خریداران و فروشندگانى است که در حال دادوستد کالاها یا خدمات خاصى هستند. از نظر یک بازاریاب بازار مجموعهٔ تمام خریداران بالقوه و واقعى است که براى یک کالا وجود دارد. لذا بازار، مجموعهاى از خریداران و صنعت، مجموعهاى از فروشندگان است.
بازار بالقوه
به مجموعهاى از مصرفکنندگان است که نسبت به کالا یا خدمتى خاص علاقهمندى نشان مىدهند
بازار در دسترس
به مجموعهاى از مصرفکنندگان اطلاق مىگردد که نسبت به یک کالا یا خدمتى خاص علاقهمند هستند، داراى درآمد می باشند و به کالا یا خدمت دسترسى دارند
بازار در دسترس واجد شرایط
از مجموعهاى از مصرفکنندگان شکل مىگیرد که علاوه بر علاقهمندی، صاحب درآمد بودن و دسترسی، از شرایط لازم براى خرید کالا یا خدمت نیز برخوردار هستند
بازار تسخیرشده
مجموعهاى از خریداران اند که در حال حاضر محصول را خریداری کرده اند
بازار هدف
قسمتى از بازار در دسترس واجد شرایط است که شرکت براى فعالیت انتخاب کرده است .
بازاریابی الکترونیک عبارتست از بکارگیری کانالهای الکترونیکی ارتباط با مشتریان به منظور نشر پیامهای بازاریابی.
در همین ارتباط،بازاریابی اینترنتی اصطلاحی است که عموما بدین معنی است: دستیابی به اهداف شرکت از طریق برآوردن و فراتر رفتن از نیازهای مشتریان به نحوی بهتر از رقبا با استفاده از فن آوری های دیجیتالی اینترنت. بازاریابی اینترنتی عبارتست از فرایند ایجاد و حفظ روابط مفید متقابل با مشتریان از طریق فعالیتهای اینترنتی به منظور تسهیل و تبادل ایدهها، کالاها و خدمات به نحوی که اهداف هر دو طرف را محقق سازد. این تعریف شامل بخشهای زیر است: فرآیند، ایجاد و حفظ روابط مفید متقابل با مشتریان، استفاده از اینترنت درانجام فعالیتهای بازاریابی، مبادله، تحقق اهداف طرفین.
همچنین بازاریابی آن لاین به شرکتهای عضو شبکههای لجستیک بازاریابی که حاوی جریانی از اطلاعات کالاها خدمات، تجارب و پرداختها و اعتبارات میباشند اشاره دارد
در محیط تجارت امروز، مفهوم تجارت دیگر متمرکز بر مدیریت عملیاتی و تاکتیکی ریسک نیست. در دوران کنونی، مدیریت سازمانی ریسک برای به وجود آوردن تجارتی ارتجاعی مورد نیاز است. این برای تجارت چارچوبی ایجاد میکند تا موقعیت کلیاش را نسبت به ریسک تعیین کند و تصمیمات استراتژیک به موقع و با آگاهی کافی اتخاذ کند.
در این جا 5 مرحله کلیدی به کارگیری راهحل مدیریت سازمانی ریسک Enterprise
Risk Management
یا ای آر ام را توصیف میکند.
مرحله اول: ثبت ساختار سازمانی ریسک
ای آر ام نیاز دارد تا کل سازمان، ریسک (شامل تهدیدات و فرصتها) را بشناسد، با آن ارتباط برقرار کند و به درستی آن را مدیریت کند. همه باید از یک روش مشترک دنباله روی کنند. این شامل یک سیاست و روند ثابت در قبال ریسک، مخزنی جداگانه برای ریسک و ساختاری مشترک برای ارائه گزارش میشود. همچنین ایجاد مدیریت ریسک در امور کاری موجود نیز مهم میباشد. ساختار سازمانی ریسک باید آینه ساختار سازمان و نشانگر وضعیت عمودی (اجرایی) وافقی (عملکردی و تجاری) آن باشد. این نکته به نحوی است که ریسکها میتوانند به هم پیوسته و مجموعهای از استعدادها را به کار گیرند.
این مورد یک واحد کلیدی ساختمان ای آر ام است.
مرحله دوم : تعیین وظایف
به محض اینکه ساختار ثبت شد، تعیین وظایف و مالکیت در قبال ریسکها باید به سرعت صورت بگیرد. سازمان به شاخههایی تقسیم میشود. هر شاخه اهداف معین، مدیر مرتبط، آستانه تشدید و مسوولیت پایانی دارد و شامل دستهای از ریسکها با اقدامات مرتبط با آنها میشود.
مسوولیت دو شکل میگیرد: مالکیت در سطح بالا و رهبری ( هدایت) سطوح زیرمجموعهای
مرحله سوم: ایجاد نقشه ریسک سازمانی
ریسکها باید جایی قرار بگیرند که روی سازمان اثر بگذارند، به این دلیل که این همان جایی است که توجهات را به طور طبیعی به خود جلب میکند.
این ریسکها با ایجاد نقشه سازمانی ریسک به بهترین صورت اداره میشوند، زیرا نقشه زمینه کاری مشترک را به وجود میآورد و منجر به توجه مدیریتی مناسب به نکات مهم ریسک در بخشهای مختلف ساختار ای آر ام میشود.
این نظریه با توجه به شواهد تاریخی در دنیای نوآوری و ابداعات به دست آمده است. به طور مثال اولین سی تی اسکن جهان توسط گودفری هاونسفیلد، دانشمندی از شرکت EMI در انگلستان مطرح شد. اگرچه جایزه نوبل پزشکی و فیزیولوژی سال 1979 به هاونسفیلد جهت اختراعش اعطا گردید اما کنترل کامل بر بازار سی تی اسکن تنها تا زمانی در اختیار شرکت EMI بود که شرکتهای GE و زیمنس به عرصه این بازار وارد نشده بودند.
با اینکه اچ.ادوارد روبرتز، طراح کامپیوتر شخصی آلتیر در حدود سال 1975، به عنوان مخترع کامپیوتر شخصی شناخته شده است، این استیو جابز و استیو ووزنیاک بودند که در سال 1977 به دلیل معرفی کامپیوترهای شخصی به توده مردم به شهرت رسیدند. اما در اوایل دهه80 شرکت آی بی ام بود که بر صنعت جهانی کامپیوترهای شخصی تسلط یافت و این در حالی بود که این شرکت بعد از دو شرکت اپل یا آلتیر وارد این بازار شده بود. با توجه به این مسائل آیا شما قادر به نوآوری الگوی تجارت خود هستید؟
واقعیتهای سخت
این موارد و مثالهای بیشمار دیگری واقعیت تلخی را بیان میکند. در اغلب موارد شرکت نوآور، شرکتی نیست که به عنوان رهبر بازار حتی برای 5 سال آینده شناخته شود و باقی بماند. به طور مثال استیو جابز در اولین دوره فعالیتش در شرکت اپل به این واقعیت متداول توجه نداشت. اما در دومین سال فعالیتش به مراتب زیرک تر بود. اما 12 سال دوری از اپل، بالاخره به او آموخت که چطور اختراعات خود را به رهبری دائمی بازار تبدیل کند. حال بررسی می کنیم که چرا مخترعان همیشه برنده نیستند؟ و در اینجا چهار دلیل اصلی را به ترتیب وضوح شرح میدهیم:
اولین و رایجترین دلیلی که باعث شکست نهادهای نوآور از اشخاص حقیقی یا حقوقی میشود، ناتوانی آنها در حمایت از حقوق مالکیت معنویشان میباشد. به عنوان مثال شرکت اشنایدرالکتریک که یک شرکت فرانسوی الاصل است درس تلخ و آموزندهای را در این زمینه کسب کرده است. چرا که متوجه میشود یک شرکت چینی حق مالکیت معنوی یکی از محصولاتش را نقض کرده و در نهایت شکایت شرکت اشنایدرالکتریک مبنی بر اینکه یک شرکت چینی یکی از محصولاتش را شبیه سازی کرده است با ارائه یک حق امتیاز محلی از سوی شرکت چینی در دادگاه مردود میشود. شرکت اشنایدر مجبور به پرداخت خسارت و واگذار کردن آن محصول ویژه به شرکت چینی شد.
دومین دلیلی که باعث میشود شرکتهای نوآور زمین را به دنبالهروهای خود واگذار کنند؛ چشمانداز مشرف به این واقعیت است که نوآوری یک مسابقه بی پایان است. شما شاید در مرحله اول پیشگام باشید. به هر حال اگر بیش از حد به بهرهبرداری و استفاده از موقعیت تمرکز کنید و به اندازهای کافی به استمرار و دوام این موقعیت توجه نکنید، رقیب میتواند از شما یاد بگیرد و در مرحله دوم از شما پیشی بگیرد. صنعت کنسولهای بازیهای ویدئویی این پدیده را مکررا نشان داده است. نولان باشنل که به طور گستردهای به عنوان پدر «بازیهایی ویدئویی» شناخته شده است در سال1972 شرکت آتاری را تاسیس کرد و استیو جابز و استیو ووزنیاک را به عنوان اولین کارمندانش استخدام کرد. تا سال 1982 درآمد شرکت آتاری به 2 میلیارد دلار رسید که این بالاترین نرخ رشد اقتصادی یک شرکت تا آن زمان بود. به هر حال، نظر به اینکه ظهور تکنولوژیهای جدید ادامه خواهد داشت، رهبری در صنعت بازیهای ویدئویی خانگی بارها و بارها تغییر کرد.از آتاری به سیستم سرگرمی نینتندو، سپس به سگا از آنجا به سونی (پلی استیشن) و سپس از سونی به مایکروسافت (ایکس باکس).