ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 |
گاهی اوقات کپی کردن میتواند بخشی از فرآیند یادگیری باشد، مثل زمانی که یک دانشجوی هنر یک نقاشی را در موزه کپی میکند. اما متاسفانه، کپی کردن در عرصه کسبوکار معمولا کار پستی محسوب میشود. شاید به خاطر اینکه این روزها در دنیای کپی/ پیست زندگی میکنیم، میتوان گفتهها، تصاویر یا دستورالعملهای دیگران را خیلی سریع دزدید. این کار، یعنی تلاش برای ایجاد یک کسبوکار از طریق تقلید کردن. البته این یک فرمول برای شکست است. مشکل این نوع کپی کردن این است که نمیتوان مفهوم را درک کرد، در حالی که درک مفهوم، لازمه رشد شما است. شما باید بفهمید چرا چیزی کار میکند یا چرا به این شکل فعلی است. وقتی فقط کپی/ پیست میکنید، خود را از درک مفهوم محروم میکنید.
بیشترین بخش کاری که آفریننده اصلی انجام میدهد، نامعلوم است و زیرنمای آن مدفون است. فرد مقلد در مورد دلیل موجودیت، احساس و تعبیر یک اثر واقعا چیزی نمیداند. کپی کردن یک تقلب است و هیچ معنا، مفهوم یا چیزی که مبنای تصمیمگیری آینده باشد، به دست نمیدهد. به علاوه، اگر شما یک فرد مقلد باشید، هرگز نمیتوانید با این روش به جایی برسید. در این صورت، همیشه در یک موقعیت غیرفعال و تابع قرار دارید. هیچگاه رهبری نمیکنید؛ همیشه باید پیروی کنید. همیشه چیزی ارائه میدهید که قبلا هم وجود داشته است؛ صرفا یک کپی، یک نسخه دوم از مدل اصلی. با این روش نمیتوان زندگی کرد. چطور درمییابید که در حال کپی کردن از دیگران هستید؟ اگر فرد دیگری بخش عمدهای از کار را انجام میدهد، یعنی شما در حال کپی کردن هستید. میتوانید تحت تاثیر کار دیگری باشید، اما دزدی نکنید.
اگر فرد موفقی هستید، دیگران سعی میکنند از کار شما تقلید کنند. این یک واقعیت در زندگی است اما روش خوبی برای حفاظت خودتان از کپیکارها وجود دارد: خودتان را به بخشی از محصول یا خدماتتان تبدیل کنید. روش منحصربهفرد تفکر خود را به چیزی که میخواهید بفروشید تزریق کنید. محصول خود را تقلیدناپذیر کنید. چیزی بسازید که هیچکس دیگری نتواند ارائه دهد. شرکت زاپوس، خردهفروشی میلیارد دلاری آنلاین کفش را در نظر بگیرید. یک جفت کفش کتانی زاپوس مشابه یک جفت کتانی شرکت فوت لاکر یا هر خردهفروشی کفش دیگر است اما تونی شی، مدیرعامل زاپوس، با تزریق وسواس در خدمات به مشتری، خود را از بقیه شرکتهای مشابه مجزا کرده است.
در زاپوس، کارمندان بخش خدمات به مشتری، از دستورالعمل از پیش تعیین شده استفاده نمیکنند و اجازه دارند هر قدر بخواهند با مشتری گفتوگو کنند. مرکز پاسخگویی تلفنی و دفاتر مرکزی شرکت در یک نقطه است و کیلومترها از هم فاصله ندارد و کلیه کارمندان زاپوس برای شروع کار، ابتدا چهار هفته در بخش پاسخگویی به تلفنها و انبار کار میکنند. این تعهد و خوشقولی در خدمات به مشتری است که باعث شده زاپوس نسبت به دیگر خردهفروشیهای کفش منحصربهفرد باشد. خودتان را در محصولتان و هر چیزی در ارتباط با آن، جاری کنید: در روشی که میفروشید و در نحوهای که پشتیبانی میکنید و در شکلی که معرفی میکنید و نیز در گونهای که عرضه میکنید. با چنین روشی، هرگز رقبا نمیتوانند در ارائه محصول از شما کپی کنند.
منبع: کتاب دوباره فکر کن
من در عمرم در جلسات بسیاری شرکت کردهام، اما یکی از این جلسات آن چنان تاثیری بر من گذاشته که هیچگاه از ذهنم پاک نمیشود. بهتازگی از دانشگاه فارغالتحصیل شده بودم و اولین کار تمام وقتم را پیدا کرده بودم و نمیدانستم کی و چگونه باید درباره یک ارزش جدید سخن گفت. یادم میآید در جلسهای که در اوایل کارم شرکت کرده بودم، بیمقدمه درباره موضوعی صحبت به میان آوردم و به بقیه حاضران در جلسه پیشنهاد کردم تا از کانالی خاص درباره محصولی جدید، تبلیغ کنیم. پس از بیان صحبتم سایه سنگین نگاههای دیگران را به خودم احساس کردم، به طوری که تا پایان جلسه جرات نکردم سرم را بلند کنم. بعد از جلسه رئیسم به من تذکر داد که در مورد آنچه میگویم، دقت بیشتری داشته باشم و سنجیده حرف بزنم.
در آن لحظات بود که خودم را موجودی احمق و بیخرد احساس کردم و به شدت از دست خودم عصبانی بودم. آن عصبانیت تا ماهها در من باقی ماند، چرا که در آن زمان فکر میکردم هر چه بیشتر خودم را به خاطر آن خطا سرزنش کنم و از دست خودم عصبانی باشم، احتمال تکرار چنین اشتباهی در آینده کمتر خواهد شد. اما نتیجه این کارم از دست رفتن اعتماد به نفسم بود که مدتها طول کشید تا آن را دوباره به دست آورم، چون جرات سخن گفتن و اظهار نظر در هیچ جلسهای را نداشتم، مبادا که مرتکب اشتباهی دیگر شوم. برخورد بد حاضران در آن جلسه با اشتباه من و واکنش بدتر خودم در قبال آنکه باعث افسردگی و بیاعتمادیام به خودم شد تاثیر منفی شدیدی بر من گذاشت که تا مدتها نتوانستم از زیر بار سنگین آن خلاص شوم. اما همین خاطره تلخ به من آموخت که چگونه باید با اشتباهات خود یا دیگران برخورد کرد.
بهترین ابزار برای مقابله با اشتباهات چه از طرف دیگران و چه از جانب خودمان، مهربانی و تساهل است. اکنون اگر اشتباهی مرتکب شوم، خودم را میبخشم و به همین واسطه بخشیدن اشتباه دیگران هم برای من آسان میشود. بهترین راه برای تشویق «خود مهربانی» عبارت است از استفاده از اشتباهات خود به عنوان فرصتی برای بهتر شدن. وقتی از آگاهی کافی در مورد اشتباهات خود برخوردار شوید، خواهید توانست سختترین شرایط را نیز تحمل کرده و از آنها سر بلند بیرون بیاید. پیدا کردن عوامل سازنده و مثبت در هر اشتباهی میتواند به رشد و پیشرفت شما کمک کند.
اگر در جریان شرکت در یک جلسه حوصلهتان سر رفت، از روشهایی مانند یادداشت کردن نکات، نوشیدن چیزی یا پرسیدن مسالهای برای حفظ هوشیاری و فعال بودن خود استفاده کنید. اگر به خاطر چک نکردن دقیق یک گزارش، درهنگام ارائه آن در جلسه دچار اشتباه شدید، از دست خودتان عصبانی نشوید و به خودتان بد و بیراه نگویید، بلکه سعی کنید از این اشتباه تجربهای بسازید برای تنظیم گزارشهای بهتر در آینده و بدانید که مهربان بودن با خود باعث پیشرفت هر چه بیشتر شما میشود. گاهی اوقات روزها یا شاید هفتهها، ناکامی و نقطه ضعف شما ادامه پیدا میکند. اما اشکالی ندارد، چرا که شما میتوانید باز گردید و از اشتباهات خود بیاموزید. میتوانید با مهربان بودن در برابر اشتباهات خود، بهترین حامی و مشوق برای زندگی بهترتان باشید.
منبع: کتاب Work Happy Now