بازاریابی

مجموعه نوشتارهای عمومی با محوریت موضوعات بازار

بازاریابی

مجموعه نوشتارهای عمومی با محوریت موضوعات بازار

مفاهیم و روش‌های سرمایه‌برداری

چه زمان روند سرمایه‌گذاری را تغییر دهیم

تا به حال در مباحث مدیریت و اقتصاد و حتی زندگی روزمره خود بارها و بارها به واژه سرمایه‌گذاری و روش‌های آن برخورد کرده‌اید. بارها خود و دیگران را دیده‌اید که در مورد سرمایه‌گذاری‌های خود تصمیم‌گیری می‌کنند و در بسیاری از موارد این سرمایه‌گذاری‌ها با زیان‌دهی مواجه می‌شود. و گاهی تعهد فرد به تصمیم پیشین خود یا امید او به برگشت بازار باعث می‌شود که زیان‌های جبران‌ناپذیری به سرمایه او وارد شود. وجود چنین مسائلی که در بازار پر نوسان کشور ما کم نیست ما را متوجه مفهومی به نام سرمایه‌برداری می‌کند که در واقع نقطه مقابل سرمایه‌گذاری است.

 شرکت‌ها و مدیران آنها معمولا در خرید سرمایه‌ها روش‌های مدونی را به‌کار می‌بندند درحالی‌که برای فروش آنها عمدتا در زمان یا به روشی نامناسب عمل می‌کنند. در بسیاری از موارد دیده شده است که زمانی که ابزارهای استراتژیک مانند ارزیابی عوامل داخلی و خارجی ضعف داخلی و تهدید خارجی را برای یک نوع کسب‌و‌کار نشان می‌دهد، صاحبان سرمایه به جای تصمیم‌گیری برای کاهش سرمایه خود در آن کسب‌و‌کار یا فروش واحد، باز هم سعی در گسترش آن یا سرمایه‌گذاری روی آن می‌کنند؛ درحالی‌که آن واحد به زیان‌دهی افتاده است یا سود آن در جهت اهداف استراتژیک نیست. 

تحقیقات صاحب‌نظران نشان می‌دهد که تمرکز مناسب بر این مفهوم موجب می‌شود تا ارزش سهام یک شرکت در طول سالیان دو برابر باشد. چرا که سرمایه‌برداری مناسب باعث می‌شود تا منابع مالی از صنعتی زیان‌ده یا کم سود خارج شده و مجددا در بخش دیگری که عواید بهتری دارد، جاری شود. سرمایه‌برداری عمدتا با انگیزه‌های مختلفی انجام می‌شود. 

 

ادامه مطلب ...

چرا گذر زمان، رفتار سرمایه‌گذاران را تغییر نمی‌دهد؟

هراس، نگرانی و واکنش‌هایی که در میان مشتریان امروز شما رایج است، پیشینه‌ای تاریخی دارد.

به همان میزان که تصور شرایط بازار سهام قرن هفدهم برای سرمایه‌گذاران امروزی غیرممکن است، تصور شگفتی‌های تکنولوژی مدرن در بازار سهام امروز نیز برای سرمایه‌گذاران آن دوره غیرممکن بوده است.
ترزا کورزو، استاد سرمایه‌گذاری یکی از دانشگاه های
مادرید می‌گوید: «با وجود اینکه بازارها در طول زمان‌های مختلف تغییرات اساسی کرده، اما واقعیت این است که رفتار سرمایه‌گذاری به هیچ عنوان تغییر نکرده و متغیر شدن این رفتار در آینده هم غیرمحتمل است.»
کورزو که عضو یک گروه تحقیقاتی است و فعالیت‌های خود را در زمینه رفتارهای مالی متمرکز کرده است، مبنای بحث و استدلال خود را یک تاجر اسپانیایی قرن هفدهم قرار داده است.
این تاجر اسپانیایی که خوزه دلا وگاس نام دارد، نویسنده کتاب «سردرگمی از ابهامات» است که در سال 1688 به چاپ رسید. بسیاری افراد معتقدند که این کتاب، اولین نسخه چاپی است که فعالیت‌های بازار سهام و رفتار افرادی را که در این بازار شرکت داشتند، به تصویر کشیده است (خصوصا بازار سهام آمستردام در زمانی که نویسنده این کتاب در آنجا زندگی می‌کرد).این کتاب، به مسائل گوناگون، از جمله چگونگی تاثیر نوسانات بازار سهام بر تغییرات رفتار خریداران و فروشندگان و همچنین جنبه‌های سوداگرانه سهام تجارت و بازرگانی اشاره می‌کند.خوزه دلا وگاس این موارد را نه تنها به توانایی‌های منحصربه‌فرد و مختلف حامیان این شیوه نسبت می‌دهد، بلکه طیف وسیعی از تاثیرات خارجی را هم در آن دخیل می‌داند.
کورزو و همکارانش، در نمایشگاه ویژه کتاب‌های مالی قدیمی در مورد بازار سهام مادرید، با این کتاب آشنا شدند.
کورزو تصریح می‌کند: این کتاب رفتارهای مالی را در ذهن انسان ترسیم می‌کند. به همین دلیل تصمیم گرفتیم تا از این منظر، کتاب فوق را با دقت زیادی مطالعه کنیم که نه تنها تصاویر سرگرم‌کننده از سرمایه‌گذاران قرن هفدهم را در بردارد، بلکه رفتارهای مشابهی را که امروزه در حوزه رفتار مالی مورد مطالعه قرار گرفته را توصیف می‌کند.
به گفته کورزو، خوزه دلا وگاس در کتاب خود ویژگی‌هایی از سرمایه‌گذاران قرن 17 را توصیف کرده که امروزه هم در میان سرمایه‌گذاران شایع است؛ ویژگی‌هایی مانند اعتماد مفرط، حسرت، نفرت از ضرر کردن و تمایلات و انگیزه‌ طبیعی برای تبعیت از گروه.
اگرچه بازارهای فعال در آن دوره، بخش بسیار کوچکی از آن چیزی است که امروزه به نام محل دادوستد می‌شناسیم؛ اما ویژگی‌هایی مانند تجارت بیش از حد، واکنش افراطی و تفریطی و اثرات وضعی را که دلا وگاس توصیف کرده، در بازارهای امروز هم می‌توان دید؛ بازارهایی که در آن سرمایه‌گذاران سعی می‌کنند سهام پرسود خود را سریع‌تر بفروشند و سهامی را که احتمال ضرر دارد، همچنان نگه دارند.
کورزو می‌گوید: این کتاب به ما می‌آموزد که با پیشرفت علم و تکنولوژی، رفتارهای سرمایه‌گذاری تغییری نکرده است و همچنان به ثبات خود در این زمینه ادامه می‌دهد. دلیل این امر آن است که بشر همواره دارای همان غرایز اساسی است که او را به سمت تصمیم‌گیری‌های خود هدایت می‌کند و زمان، کشور، محل، سن و جنسیت او در این زمینه هیچ تاثیری ندارد و در آینده هم تغییر نخواهد کرد.
این همان چیزی است که باعث می‌شود امروزه رفتار مالی به عنوان یکی از مهم‌ترین مسائلی مطرح شود که در کانون توجه و مطالعه مشاوران مالی قرار گیرد.

ادامه مطلب ...

روانشناسی بازار سهام: مثبت فکر کنید

توماس اس بولکووسکی در یکی از سلسله مطالب روانشناسی بازار سهام با عنوان تردید در انجام معاملات نوشته است: ایمیلی از یک معامله گر تازه کار دریافت کردم که در آن پرسیده بود: «چرا نمی توانم سهام خود را به موقع بفروشم؟» این شخص در صورتی که قیمت سهامی که خریده بود بالا میرفت، پس از مدت بسیار کوتاهی فکر می کرد قیمت به بیشترین نقطه رسیده و آن را زودهنگام می فروخت.
اگر هم قیمت سهامی که خریداری کرده بود پایین می رفت، مثل آهویی که در جنگل در معرض خطر قرار گرفته، بی حرکت باقی می ماند. پیشنهادهای زیر را به او دادم:
1. از دستور توقف زیان استفاده کن. اگر دستور توقف زیان را نزد کارگزار خود تعیین کنی، دیگر نیازی به تصمیم گرفتن برای فروش نخواهی داشت. فقط سعی کن که بهترین دستور را تنظیم و به کارگزار خود اعلام کنی. نقطه توقف زیان نباید فاصله بسیار کم یا بسیار زیادی از قیمت خرید داشته باشد. همچنین برای سهامی که افزایش قیمت خواهند داشت، از ابتدا هدف قیمتی را برای خود تعیین کن تا به محض رسیدن قیمت به آن هدف به طور خودکار از معامله خارج شوی.
2. از تخیل خود استفاده کن. تصور کن که این سهام متعلق به تو نیست. فکر کن که مادرت این سهام را خریده است. چه پیشنهادی به او خواهی کرد؟ خودت همان کار را انجام بده.
3. تظاهر کن که حرفه ای هستی. من یا یک معامله گر حرفه ای دیگر چگونه با چنین شرایطی برخورد خواهد کرد؟ آیا من تردید خواهم کرد یا به سرعت سهام در حال زیان را خواهم فروخت؟ هر جوابی که می دهی، همان کار را انجام بده.
آیا این معامله گر به حرف های من گوش کرد؟ نه. به جای این که همراه با روند و افزایش و کاهش قیمت به معامله ادامه دهد، سیاست خرید و نگهداری را اختیار کرد و امیدوار بود قیمت سهم دوباره به سطوح بالاتر برسد و البته هرچه بیشتر زیان کرد.
چرا معامله گران تردید می کنند؟
بیایید به دلایل تردید معامله گران برای کشیدن ماشه و فروش سهام در حال زیان نگاهی بیاندازیم.
به یاد می آورم جایی خواندم که موش ها اگر دو گزینه غذا و خواب برایشان مهیا شود و قرار باشد تنها یکی از آنها را انتخاب نمایند، حاضرند به خود گرسنگی دهند اما بخوابند. زیرا که خواب دراین شرایط لذت بیشتری برای موش ها دارد. معامله هم مثل انتخاب این موش ها است. اما نکته اصلی که می خواهم بگویم این نیست. اگر شما معامله را با زیان و احساس درد مربوط به آن تداعی کنید، دیگر تمایلی به انجام معاملات بیشتر نخواهید داشت. شما بردهای زیادی داشته اید (لذت) و احساس می کنید دیگر نمی توانید ببازید، بنابراین وارد معاملات خطرناکتری می شوید. رمز موفقیت در معاملات ایجاد توازن میان این دو است. به معاملاتی که سال گذشته یا هفته گذشته انجام دادید، فکر کنید. اگر به روش خود پایبند بودید، اکنون پول بیشتری داشتید یا پول کمتری؟ اگر دستور توقف زیان تعیین کرده بودید، آیا در حال حاضر در زیان کمتری نبودید؟
اگر برای انجام یک معامله یا فروش تردید کنید یا دیر این کارها را انجام دهید، بنابراین دارید به احساس درد اجازه میدهید بر غریزه شما تاثیر بگذارد. تصور کنید که معامله بعدی به یکی از بهترین معاملات در سال جاری تبدیل خواهد شد. مثبت بیاندیشید. این نکته را بفهمید که نمی توانید همیشه برنده شوید.

ادامه مطلب ...

روانشناسی بازار سهام, ترس از زیان و راه حل های

یک نقطه توقف معاملاتی این گونه تعریف میشود؛ «تمام رویدادها، واکنشها، تفسیرها و تصمیم گیری های خودکاری که بر رویکرد شما نسبت به زندگی و معاملات تاثیر گذار بوده و باعث شوند به طور کامل در معاملات و فرصت های احتمالی درگیر نباشید.»
من به نقطه توقف معاملات مانند سوییچی نگاه می کنم که می تواند شما را از انجام معاملات به صورت منطقی به سوی معاملات ناموفق سوق دهد. این موضوع هنگامی رخ می دهد که شما به صورت غیرارادی و توسط یک معامله ناموفق از محدوده راحتی ذهنی خود بیرون کشیده می شوید. اگر هنگامی که از این ناحیه راحتی خود به دلیلی خارج می شوید متوجه آن باشید و روند معاملات خود را متوقف کرده و در پی رفع مشکلی که شما را آزار می دهد باشید، پول زیادی را حفظ خواهید کرد.
صدای درون چه می گوید؟
برای مثال، احتمالا زمان هایی بوده است که گفته اید: «من دارم زیاد معامله می کنم»، اما همچنان به انجام معامله ادامه داده اید یا این که «باید از این معامله خارج شوم»، اما عملا هیچ کاری نکرده اید. در واقع صدای درون خود را که به شما می گوید چه کاری انجام دهید نادیده گرفته اید.
در زیر به سوالاتی پاسخ خواهید داد که به شما خواهند گفت، آیا به این ناحیه تیره و تار وارد شده اید یا خیر:
1. آیا به علت ترس از زیان از معامله کردن می هراسید؟
2. آیا معامله کردن با تمام سرمایه خود را دارای ریسک می دانید؟
3. آیا ترجیح میدهید ابتدا دیگران سهمی را بخرند و راه را برای ورود شما باز کنند؟
4. آیا به غریزه خود اعتماد ندارید؟
5. آیا از خرید سهمی اجتناب می ورزید به این علت که می ترسید دیگران شما را دنباله رو خطاب کنند؟
6. آیا اضطراب معامله باعث می شود کنترل خود را از دست بدهید و سهام در حال سودآوری را خیلی زود بفروشید؟
7. آیا در پیروی از قوانین معاملاتی خود مشکل دارید؟
8. آیا مایل نیستید مقدار بیشتری از سهامی که در حال افزایش قیمت است را خریداری کنید؟
9.آیا از خرید مجدد سهامی که هنگامی باعث زیان شما شده است، اجتناب می کنید؟
10.آیا قادر به تغییر شیوه معاملاتی خود از کوتاه مدت به بلند مدت یا برعکس نیستید؟
پاسخ مثبت به هر یک از سوالات فوق به این معناست که به این ناحیه ناخوشایند ذهنی وارد شده اید و باید برای حل آن اقدام نمایید.
اگر از زیان کردن می ترسید، به سوی آن بروید. ترس از دست دادن پول باعث می شود بازار را به نحوی تفسیر کنید که باعث سلب توانایی انجام معاملات در شما شود. این کار مانند رفتن از یک اتاق روشن به اتاقی تاریک است. در ابتدا نمی توانید چیزی ببینید، اما رفته رفته اجسام می توانند دیده شوند. این مساله را درک کنید که هر معامله می تواند به طور بالقوه فرصتی برای سود کردن باشد.

ادامه مطلب ...

چگونه در یک معامله دو برابر سود کنیم؟

توماس اس بولکووسکی در یکی از مطالب جذاب خود با عنوان «تعیین اهداف سرمایه گذاری» در خصوص سهامدار و معامله گری به نام باب می نویسد: ایمیلی را از شخصی که به او باب میگویم، دریافت کردم که می گفت: موجودی حساب کارگزاری خود را ظرف شش ماه از 15000 دلار به 25000 دلار افزایش خواهد داد.
بازار با او مهربان بود و توانست حتی چند روز پیش از برنامه به این هدف برسد. پس از این موفقیت، او پول بیشتری را به حساب کارگزاری خود افزود تا مجموع آن به 50000 دلار برسد. هدف جدید او چه بود؟ 100000 دلار تا پایان سال! تصور می کنم هدف دشواری باشد، زیرا تنها 4 درصد معامله گران به این هدف دست می یابند. باب معامله گر با تجربه ای نیست. در واقع، او این کار را تنها چند ماه پیش آغاز کرده و شغل تمام وقتی دارد. او چگونه موفق شد پول خود را تقریبا دو برابر کند؟ او عاشق سهام ارزانقیمت شرکت های بیمه ای و بانکی است. او دستور خرید سهام را با قیمتی حدود 15 تا 20 درصد پایین تر از آخرین قیمت بسته شدن تنظیم می کند و هنگامی که سهم در حدود 30 درصد رشد قیمت را تجربه کرده است، به فروش آن اقدام می کند. چنین جهشی در قیمت در مدت اخیر که بازار با آشوب و افت و خیز فراوان همراه بوده، در کمتر از یک هفته اتفاق افتاده است. اما اگر قیمت سهام افت کند، او چه می کند؟ استراتژی او به «بخر و نگه دار» تغییر می یابد. اما هنگامی که چیزها خوب پیش نمی رود، این استراتژی مناسبی نخواهد بود. در واقع باب اصلا استراتژی خوبی برای خروج (فروش) ندارد.
اما چیزی که در مورد او قابل تقدیر است، این است که او هدف خود را دو برابر کردن پولش تا پایان سال قرار داده است. چند نفر از شما هدف سرمایه گذاری خود را تعیین کرده اید؟
تعیین اهداف: تعیین هدف و مشخص کردن چگونگی دستیابی به آن می تواند به معامله گران کمک کند بر ترس های خود فائق آیند. باب تنها یک نمونه است. او از اشتباهات خود نکاتی یاد گرفت. او به مطالعه معامله های موفق و ناموفق پرداخت تا بتواند بفهمد، چگونه می تواند تکنیک خود را بهبود بخشد. در طول زمان او توانست معاملات خود را بهبود بخشد، تغییراتی را در تکنیک خود به وجود آورد و تنظیمات دستورهای معاملاتی خود را پالایش نماید. او تنظیمات جدید، متدهای جدید و ایده های جدیدی را کشف کرد که توانستند به او در رسیدن به اهدافش کمک کنند. می دانم هنگامی که هدفی تعیین می کنم، وقت بیشتری را بر روی یک پروژه صرف می کنم و در طول زمان دستاوردهای بیشتری خواهم داشت و کارآمدتر و اثربخش تر خواهم بود.
پرداختن به جزئیات: تنها تعیین اهداف مالی کلی برای موفقیت کافی نیست. باید بدانید که چگونه می خواهید به آن اهداف دست یابید. در زیر ایده هایی برای عمل در این زمینه آمده است:
1. اهدافی واقعگرایانه از لحاظ سودآوری برای خود تعیین کنید.
2.اهداف خود را هم از جنبه میزان سود و هم از نظر زمان به بخش های کوچکتری تقسیم کنید. شما نمی توانید در یک معامله و ظرف یک ساعت پول خود را دو برابر نمایید، اما می توانید در چند معامله و در چند برهه از زمان پول خود را دو برابر کنید.
3.به دنبال اشکال های احتمالی در استراتژی فعلی خود بگردید. آیا به طور مثال خیلی زود یا خیلی دیر سهامی را می خرید یا زمان خروج (فروش) شما نامناسب است؟
4.آیا تعیین یک هدف قیمتی به جای منتظر شدن برای تغییر در روند قیمت سود را افزایش می دهد؟ ممکن است به طور مثال به این نتیجه برسید که برای معاملات کوتاه مدت، تعیین اهداف قیمتی (مثلا: اگر قیمت به 95/19 دلار برسد، خواهم فروخت) کارآمدتر خواهد بود.

ادامه مطلب ...

چشمان خود را بازکنید

توماس اس بولکووسکی در یکی از مقالات خود تحت عنوان «آیا شما یک معامله گر متمرکز هستید؟» می‌نویسد: آیا شما یک معامله گر متمرکز هستید که نمی‌گذارد احساسات تمرکز او را به دست گیرند و تنها بر انجام معاملات متمرکز است؟ بگذارید این موضوع را با پاسخ شما به پرسش‌های زیر بررسی کنیم.

1.آیا احساس می‌کنید معاملات شما از نظم لازم برخوردار نیست؟ (آیا به طور مداوم و منظم از قوانین خود پیروی می‌کنید؟)
2.آیا به علت زیان‌هایی که اخیرا داشته اید، دیگر تمایل چندانی به انجام معاملات بیشتر ندارید؟
3.آیا اهدافی روشن را برای هر یک از معاملات خود تعیین می‌کنید که قادر نیستید به آنها دست یابید؟
4.آیا ترس از زیان، معاملات شما را به هر سو که می‌خواهد می‌کشاند؟
5. آیا میزان خرید خود در معاملات اخیرتان را برای جبران زیان‌های گذشته افزایش داده‌اید؟
6.آیا به علت موفقیتی که اخیرا داشته اید یا به این علت که به پول نیاز دارید یا فقط به خاطر هیجان، مشتاق هستید بیشتر معامله کنید؟
7.آیا حوادث مزاحم اطراف باعث ایجاد اختلال در انجام معاملات شما می‌شوند؟
8.آیا پس از یک معامله ناموفق به دنبال بهانه یا توجیه اشتباهات خود می‌گردید؟
تعداد پاسخ‌های «نه» و «بله» خود را بشمارید.
پاسخ منفی به تمام سوالات به این معناست که باید وضعیت خود را حفظ کنید.
پاسخ مثبت به تمام سوالات به این معنا است که وضعیت شما از نظر تمرکز بر معاملات بسیار بد است و این مقاله کاملا مناسب شما است.
اگر هم به برخی سوالات پاسخ منفی و به برخی سوالات پاسخ مثبت دادید، به این معنا است که یک فرد معمولی هستید، اما مشکلاتی در این زمینه دارید و باید در پی تصحیح آنها بر آیید.

معامله‌گر متمرکز کیست؟
معامله‌گر متمرکز کسی است که آموخته است جریان حوادث عاطفی و احساسی را بفهمد و با آنها معامله کند. این حوادث نه چندان مناسب عاطفی ممکن است به وسیله مواردی چون معاملات پر استرس، معاملات زیان آور، یا حتی معاملات همراه با سود ایجاد شده باشند.
در زیر به مواردی از واکنش‌های معمول یک معامله گر غیرمتمرکز اشاره می‌کنیم:
1. هنگامی که قیمت یک سهم خریداری شده در جهتی نا مناسب پیش می‌رود به سرعت با خود فکر می‌کند «مطمئنم که کار احمقانه‌ای کردم. این معامله هم به زیان می‌انجامد».
2.هنگامی که قیمت در جهت نامناسب حرکت می‌کند، احساس اضطراب می‌کند.
3. سعی می‌کند گناه زیان خود را به گردن عوامل دیگری چون اشتباه کارگزار یا درست نبودن کامپیوتر یا نرم افزار مربوطه بیندازد.
4. هنگامی که یک معامله در حال زیان به یک مورد سودآور تبدیل می‌شود کنترل شادی خود را از دست می‌دهد.
5. به طور مرتب با خود می‌گوید: «به محض این که اصل پولم را بتوانم پس بگیرم، سهم خود را می‌فروشم و از این معامله خارج می‌شوم.»
6. به علت زیان‌هایی که داشته است، اشتیاقی به انجام معاملات بیشتر ندارد.
7. بیش از حد معامله می‌کند، زیرا همیشه در آرزوی دستیابی به یک سود کلان است و به دنبال آن موقعیت می‌گردد.

ادامه مطلب ...

واقع‌گرا باشید؛ به ویژه در بورس

توماس اس بولکووسکی در ادامه سلسه مطالب روانشناسی بازار سهام در مقاله ای با عنوان چگونه در انجام معاملات مصمم باشیم؟ می‌نویسد: معامله‌گری می‌شناسم که دائما با خود می‌گوید: تمام کاری که باید انجام دهم، این است که 10 سنت از هر سهم سود کسب کنم. برخی هم می‌گویند: تعیین اهداف کوچک و نزدیک مانند این، در واقع موفقیت را دشوار تر خواهد کرد. واقعیت این است که باید اهداف واقع گرایانه ای برای خود تعیین نمایید.

اگر شما می‌خواهید در 85 درصد اوقات موفق شوید، اما مطالعات نشان دهند که سیستمی که از آن استفاده می‌کنید، تنها در 60 درصد مواقع موفقیت‌آمیز عمل می‌کند، به سرعت ناامید خواهید شد. این نا‌امیدی می‌تواند باعث شود که سیستم خود را رها کنید. اگر می‌خواهید سهامی که می‌خرید را برای هفته‌ها یا ماه‌ها نگاه دارید، اما سیستم شما سیگنال‌های روزانه به شما می‌دهد، خیلی زود شکست خواهید خورد.
انتظارات خود را با واقعیت‌های مربوط به سیستم خود هماهنگ نمایید. دانستن محدودیت‌های سبک معامله و سیستم معاملاتی، به شما کمک خواهد کرد با قطعیت بیشتری به انجام معامله ادامه دهید.

هزینه [یافتنِ] موقعیت (فرصت):
درست همان‌طور که نگهداری سهامی که به پایین‌تر از قیمت خرید رسیده است، زیان‌آور است و هزینه در بر دارد، عدم انجام معامله نیز هزینه‌هایی در پی خواهد داشت. این زیان را هزینه [یافتن] فرصت می‌نامیم. در واقع این هزینه، هزینه ای است که برای از دست دادن یک سود احتمالی بزرگ می‌پردازیم. در این شرایط شما به یک عادت بد دچار شده اید: فرار از سیگنال‌های معاملاتی و نادیده گرفتن آنها. از سویی دیگر، این عادت در واقع می‌تواند به معنای مشاهده پایین رفتن قیمت بدون انجام هیچ اقدامی از سوی شما باشد و می‌تواند زیان‌های زیادی را به شما وارد نماید. هنگامی که شما سیگنال‌های معاملاتی را نادیده می‌گیرید درصد موفقیت خود را کاهش می‌دهید. مشخص است که کسب سود در گرو انجام معامله است.

فهرستی راجع به معامله‌گری:
برخورداری از اعتماد به نفس و اعتماد به توانایی‌های خود، می‌تواند به شما کمک کند تا با قطعیت بیشتر و مصمم‌تر معامله نمایید. کسب چنین اعتماد به نفسی به این معنا خواهد بود:

1. برخورداری از دانش کافی در مورد سیستم معاملاتی، نقاط قوت و ضعف آن.

2. برخورداری از دانش کافی در مورد رفتار سهمی که می‌خواهید معامله کنید و بازاری که در آن مشغول به کار هستید.

3. ایجاد و پیروی جدی از یک برنامه معاملاتی.

4. مدیریت ریسک از طریق پیروی از قوانین صحیح و سنجیده مدیریت پول (سرمایه).

خود شما نیز بخشی از شرایط انجام معامله هستید. اگر هنگامی که در مقابل مانیتور کامپیوتر خود نشسته اید، از بالا و پایین رفتن قیمت سهام لذت می‌برید به این معنا است که نوسان گیری و معاملات روزانه مناسب شخصیت شما است. در صورتی هم که از انجام این کار خسته می‌شوید و فکر شما به سوی انجام یک فعالیت بهتر می‌رود، بهتر است سرمایه‌گذاری میان مدت یا بلند مدت را برای خود انتخاب کنید.

ادامه مطلب ...

روانشناسی بازار سهام : متضاد عمل کنید!

روانشناسی بازار سهام یکی از روش‌های موفقیت در بازار سهام است. اگر در سال‌های اخیر نام ثروتمندان و سرمایه‌گذاران مشهوری همچون وارن بافت، جورجی شوارتز و ... به گوشتان خورده، حتما می‌دانید که بخش مهمی از موفقیت این افراد به رفتارها و شخصیت آنها مربوط بوده است. ترس، طمع، هیجان، محافظه‌کاری و ده‌ها خصیصه دیگر همه متغیرهای مهمی است که می‌تواند در موفقیت شما در بازار سهام اثرگذار باشد.

در ادامه سلسله مطالب روانشناسی، دست نوشته‌های یک سرمایه‌گذار موفق در بورس‌های جهانی از نظرتان می‌گذرد:
اکنون چندین سال است (از جمله بیشتر روزهای سال 1929) که تجربه حیرت‌انگیز فعالیت در بازار سهام را دارم و در اغلب موارد نه تنها زیان ندیده‌ام، بلکه سود هم برده‌ام. حتی اگر زیان می‌کردم ماجرای شگفت‌انگیزی بود زیرا این شانس را داشتم تا ویژگی‌ها و نقاط ضعف طبیعت انسانی را در بزرگ‌ترین آزمایشگاه بشری روی کره زمین بشناسیم. درست مثل رفتن به کالج با شهریه رایگان توام با پاداش‌های متناوبی که به منظور تشویق به من داده می‌شد. اگر فعالان وال استریت سودی بیشتر از آنچه انتظارش را داشتم به من بازگرداندند، فکر می‌کنم به این دلیل بود که توام با کنجکاوی سیری ناپذیر خود برای شناخت آنچه افراد بشری مایل به انجامش هستند، بازار سهام را از دیدگاه رفتار جمعی نگاه کردم.
در این مطلب سعی دارم به شرح ذهنیات مردم بپردازم، ذهنیاتی که اغلب موجب زیان دیدن آنها در این عرصه می‌شود. امیدوارم بتوانم نشان بدهم که چگونه می‌توان از بورس سود برد. محض خاطر خوانندگان بی‌صبر، اکنون هیچ ضرری ندارد که بگویم به نظر من کلید پیروزی این است که دقیقا برخلاف آنچه دیگران انجام می‌دهند عمل کنیم! به عبارت دیگر، باید متضاد باشیم.
با این حال می‌دانم، این فرمول آنقدر ساده به نظر می‌رسد که هیچ کس از آن پیروی نخواهد کرد. در واقع اگر بسیاری از مردم مطابق آن عمل می‌کردند که دیگر کارساز نبود. اگر همه سعی می‌کردند وقتی قیمت‌ها پایین است اقدام به خرید کنند، دیگر معامله خوب وجود نداشت. تنها معدودی از افراد قیمت‌های مناسب را پیدا می‌کنند زیرا اکثر مردم هرگز قیمت‌های مناسب را نمی شناسند. جمع همیشه زیان می‌کند زیرا همیشه در اشتباه است. در واقع اشتباه جمع این است که معمولی رفتار می‌کند. به نظر می‌رسد انگیزه همسویی در بازار سهام در واقع دشمن موفقیت سرمایه‌گذار است. به همین دلیل است که موفقیت در بورس تا این حد دشوار است. اگر فکر می‌کنید می‌توانید به آسانی و دائما مخالف با آنچه از نظر دیگران درست است عمل کنید، این کار را امتحان کنید. در هر مرحله، فرد وسوسه می‌شود آنچه را که منطقی به نظر می‌رسد انجام دهد. اما این کار غیرعاقلانه است.

بهترین خبر در بازار چیست؟
وقتی ماجراهایی را که در ابتدای فعالیت در بازار سهام داشتیم مرور می‌کنم، از اینکه چطور جرات کرده بودم در کمال بی تجربگی قدم در این راه بگذارم متعجب می‌شوم. خیلی چیزها را نمی دانستم هرگز حتی به این نکته فکر نکرده بودم که خبر خوب در مورد سهام یک شرکت این است که قیمت آن پایین باشد.
همین طور نمی دانستم که اخبار بد می‌تواند باعث بالا رفتن قیمت‌ها باشد. هنوز نتوانسته بودم دلایل مشخصی پیدا کنم که نشان دهد چرا کسانی که به کار سهام می‌پردازند بیشتر بازنده اند تا برنده. عاملی که نقش مهمی در زیان‌های فعالیت در سهام بازی می‌کرد هنوز برای من یک کتاب مهر و موم شده بود. گمان خیلی ضعیفی داشتم که خطر باختن در بازار سهام در روزهای اول هفته بیشتر از همیشه است. همین طور نمی فهمیدم چرا افراد مایلند اوراق بهادار ارزشمند خود را بفروشند و کم‌ارزش‌ها را نگاه دارند. وقتی دیدم قیمت‌ها درست حدود ساعت یک بعد از ظهر در پایین‌ترین سطح خود هستند، فکر کردم این یک فرمول طلایی واقعی است.
من می‌فهمیدم عامل برد و باخت افراد کمتر به اوضاع اقتصادی و بیشتر به روانشناسی انسانی بستگی دارد. برخی خصوصیات ذهنی که تقریبا در همه وجود دارد، مانع موفقیت ما هستند. چرا وقتی فروش یک دسته از سهام برایم سودآور بود، آن را نفروختم؟ چرا صبر کردم و با این که شاهد پایین رفتن بیشتر قیمت‌ها و در نتیجه کمتر شدن سودم بودم، حتی پیشنهاد فروش سهام خود را ارائه ندادم و سوالاتی از این دست.

ادامه مطلب ...

مثلث ترس در معاملات سهام

توماس اس بولکووسکی متخصص سرشناس روانشناسی بازار سهام در یکی از مقالات خود با عنوان ترس از موفقیت نوشته است: به خاطر می‌آورم در دوران کودکی‌ام هنگامی که باید به مدرسه می‌رفتیم از کنار یک رودخانه عبور می‌کردیم. گاهی برای شیطنت از طنابی که برای عبور از رودخانه در آنجا قرار داشت، استفاده می‌کردیم و هنوز به خاطر دارم که بیشتر اوقات از لاک‌پشت‌های رودخانه، از پاره شدن طناب و خیلی چیزهای دیگر می‌ترسیدم و جلو رفتن برایم دشوار بود. ترس از افتادن مرا فلج می‌کرد. انگار که پاهایم را از من گرفته باشند. شاید در آن هنگام دچار ترس از موفقیت بودم.
افراد توسط والدین و دوستان خود این‌گونه تربیت می‌شوند که مانند یک بازنده به نظر نرسند و همیشه تلاش کنند موفق شوند. این نیاز به موفقیت به هر قیمت، انجام معامله را کار دشواری می‌کند. معامله‌گرانی که از زیان کردن و از این که ناموفق شوند می‌ترسند، اغلب بیشتر از دیگران زیان می‌کنند. این معامله‌گران در واقع همان دسته از افرادی خواهند شد که همیشه از آن می‌ترسیدند. با این ترس که معامله بعدی هم ناموفق خواهد بود، دیگر دست به معامله جدیدی نمی زنند. اگر هم به سختی انگشت خود را در این آب سرد فرو کنند، با دیدن کوچکترین بازگشت روند قیمت و درست پیش نرفتن روند تغییر قیمت‌ها، به جای آن که از برنامه معاملاتی خود تبعیت کنند، به سرعت با زیان از آن معامله خارج می‌شوند.
آیا شما از موفق شدن می‌ترسید؟
به سوال‌های زیر پاسخ دهید تا متوجه شوید که از موفقیت می‌ترسید یا خیر.
1. آیا به شما این گونه آموخته اند که بهترین باشید، همیشه موفق شوید و همیشه خوب به نظر برسید؟
2. آیا از تغییر می‌ترسید؟
3. آیا از ناشناخته‌ها می‌ترسید؟
4. آیا احساس نیاز می‌کنید تا به هر قیمتی که شده در همه کارها برنده شوید؟
5. آیا این مسوولیت را قبول می‌کنید که برای موفق شدن، کارهایی که لازم است را چندین بار تکرار کنید؟
6. آیا از این که مانند شکست خورده‌ها و بازنده‌ها به نظر برسید، می‌ترسید؟
7. آیا به جای آنکه سعی کنید محدوده راحتی عاطفی خود را گسترده تر کنید، معامله می‌کنید تا زیان نکنید؟
8. آیا به طور معمول سهامی که خریده‌اید و کاهش قیمت داشته اند را بیش از حد معمول نگه می‌دارید؟
پاسخ مثبت به هر یک از سوال‌های اول تا سوم به همراه پاسخ مثبت به بیش از یک سوال در میان سوال‌های چهارم تا هشتم به این معناست که از ترس از موفقیت رنج می‌برید.
در مورد ترس از موفقیت شرایط مختلف وجود دارد:
1. شکست پس از موفقیت
در این شرایط، ترس از شکست مربوط به ترس از موفق شدن است. بر اساس موفقیت‌هایی که در معاملات قبلی به دست می‌آید، این تصویر که فرد، معامله‌گر بسیار خوبی است تقویت شده و تصمیم می‌گیرد به هر قیمتی شده در تمام معاملات بعدی موفق شود. به این ترتیب سهام زیان ده خود را بیش از حد معمول نگه می‌دارد و سهم‌های سودده را به زیان ده تبدیل می‌کند و در مورد آن‌ها که دچار زیان شده آن قدر سهام مورد نظر را نگه می‌دارد که زیان او هر روز زیاد تر می‌شود. عدم تمایل او به درس گرفتن از اشتباهات گذشته، به این معنا خواهد بود که فرد محکوم به تکرار اشتباهات است.

ادامه مطلب ...