بازاریابی

مجموعه نوشتارهای عمومی با محوریت موضوعات بازار

بازاریابی

مجموعه نوشتارهای عمومی با محوریت موضوعات بازار

تجزیه و تحلیل بازار برای کارآفرینی

«بازار» عبارت است از افراد یا کسب و کارهایی که می‌توانند مشتری شما باشند. تحلیل بازار، یک تصویر داخلی از کاری که قصد ورود به آن را دارید و جریانات ملی و محلی در اختیارتان قرار می‌دهد و به شما کمک می‌کند نیازهای مشتریان بالقوه خود را بشناسید. اگر قصد صادر کردن خدمت یا محصول خود را دارید، باید شرایط بین‌المللی را نیز در نظر بگیرد.

ابتدا وضعیت ملی را مورد بررسی قرار دهید. در مطالعات مربوط به تحقیق بازار بسیاری از صنایع به طور کامل معرفی شده‌اند. شما می‌توانید نسخه‌ای از این گزارش‌ها را در کتابخانه‌های عمومی مطالعه کنید. اینترنت منبع خوبی از اطلاعات است. ابتدا به سراغ سایت‌های دولتی بروید. منابع دیگری که می‌توانند در مورد تحقیق بازار اطلاعاتی در اختیار شما قرار دهند عبارتند از مجلات تجاری مرتبط، انجمن‌های صنفی و نمایشگاه‌های این موسسات. در کتابخانه نیز می‌توانید نام مجلات تجاری مربوط و نشانی انجمن‌های صنفی مناسب را بیابید و بدین ترتیب از جزئیات نمایشگاه‌ها باخبر شوید.
آگاهی از جریانات: هر روز صفحات تجاری روزنامه‌ها و مجلات خبری روز را مطالعه کنید و با کپی گرفتن یا بریدن اطلاعات مفید و مورد نیاز، از آنها پوشه‌ای درست کنید. حتی پس از آغاز فعالیت نیز به مطالب این پوشه بیفزایید. این پوشه به شما کمک می‌کند با تغییر جریانات، همگام و همسو باشید. با این وجود، مراقب مانور بیش از حد رسانه‌ها روی یک جریان موقت باشید. در این قبیل مواقع ناگهان سروکله تعداد زیادی از موسسات پیدا می‌شود که به احتمال زیاد، بازار واقعی گنجایش همه آنها را نخواهد داشت یا تقاضا (اگر تقاضایی وجود داشته باشد) برای مدت زیادی دوام نمی‌آورد.
برداشتی که از تحقیق بازار به دست آورده‌اید راهنمای شما خواهد بود. حتی اگر کسب و کاری که به دنبال آن هستید برای ادامه حیات به بازار ملی نیاز نداشته باشد، باید بدانید که جریانات ملی می‌توانند بر بازار محلی تاثیر زیادی بگذارند. شما باید اطلاع داشته باشید که آیا بازاری که در حال ورود به آن هستید در حال گسترش است یا کوچک می‌شود؛ ثبات دارد یا متغیر است و به بازار دیگری که مدام تغییر می‌کند وابسته است یا خیر. بازارها معمولا به آرامی شروع به حرکت می‌کنند، به سرعت گسترش می یابند و سپس وضعیت ثابتی به خود می‌گیرند و یا گاهی اوقات دچار افت می‌شوند. کسب‌وکارهایی که در همان ابتدای گسترش بازار، کالا یا خدمات خود را ارائه می‌دهند اغلب بسیار بهتر از کسب و کارهایی که در مراحل بعدی به بازار می‌آیند عمل می‌کنند، اما کارآفرینان پیشتاز ریسک بالاتری را تقبل می‌کنند. برای اینکه بدانید بازار شما در کدام مرحله است باید در این زمینه مطالعه کنید. ممکن است قوانین جدیدی در دست تهیه یا اجرا باشند که برنامه‌های شما را تحت تاثیر خود قرار دهند. اگر در این مورد شک دارید، برای کسب اطلاعات با انجمن‌های صنفی مربوطه تماس بگیرید.
تحقیق محلی: هنگامی که درباره وضعیت بازار ملی و جریانات مربوط به آن اطلاعاتی کسب کردید، باید به دنبال کسب اطلاعات بیشتری درباره تجارت در سطح محلی بروید. برای رسیدن به این هدف، هیچ منبع اطلاعاتی بهتر از خود صنوف وجود ندارد. با نمایندگان فروش و عرضه‌کنندگان بالقوه خود صحبت کنید. اگر سوالات صحیح و دقیقی بپرسید، آنها می‌توانند اطلاعات خوبی در اختیار شما قرار دهند. نام فروشندگان باسابقه و همچنین کالا یا خدماتی که هم‌اکنون فروش خوبی در بازار دارند را از آنها بپرسید. با واحد توسعه تجاری خود تماس بگیرید و از آنها بخواهید شما را با کسی که در همان کسب و کار فعالیت می‌کند، ولی در منطقه دیگری از کشور مستقر است (و بنابراین در رقابت مستقیم با شما نیست) آشنا کنند.
بازار هدف: در گام بعدی باید «بازار هدف» را بررسی کنید.بازار هدف بخشی از جمعیت است که به طور بالقوه می‌توانند از محصول یا خدمت شما استفاده کنند. مشتریان، نیازهای آنها و منفعتی که با استفاده از محصول یا خدمت شما می‌برند را به طور دقیق تعیین کنید. واضح است که در حال حاضر آنها بدون شما مشکلی ندارند، بنابراین چرا باید در آینده از کسب و کار شما استفاده کنند؟ علاوه بر این آیا در محدوده کسب و کار شما مشتریان بالقوه به تعداد کافی وجود دارند؟
در این مرحله، باید کاملا آگاه باشید که یا مشتریان شما کسب‌وکارهای دیگر هستند یا این که کالا و خدمات خود را به طور مستقیم به عموم مردم می‌فروشید یا هر دو. مشتریان تجاری بودجه بیشتر و نیازمندی‌های متفاوتی دارند.

ادامه مطلب ...

واقعیت‌های راه‌اندازی کا‌فی‌شاپ

جک ویلسون می‌گوید: «من یک برنامه کاری برای راه‌اندازی یک کافی شاپ نوشته‌ام و آن را به یک مقام عالی رتبه در شهر نشان داده‌ام، ولی او سود حاصله را خیلی کم برآورد کرده است. این نوع کار رویا و اشتیاق من بوده و اعتقاد دارم نکته کلیدی در این حرفه موقعیت مکانی آن است. لطفا برای آگاهی من به برخی از پارامتر‌هایی که تاکید بر آنها‌، می‌تواند باعث بهتر شدن این طرح کار شود اشاره کنید.»

پاسخ: «شورواشتیاق به انجام یک کار هرگز نمی‌تواند در یک صنعت دشوار جایگزین یک طرح کسب و کاردقیق و انتظارات واقع‌گرایانه شود.»

اگر زیر بنای طرح کار شما از نظرمالی توجیه‌پذیرنباشد‌، احتمال پیشرفت آن کم است. یک برنامه کامل یا حتی پیدا کردن یک موقعیت مکانی خوب نیز نمی‌تواند باعث حفظ کسب و کاری شود که درآمد حاصل از آن نمی‌تواند هزینه‌ها را پوشش دهد و بنابراین به سود دهی نیز نمی‌رسد. اولین مشکلی که در بیشتر مناطق برای راه‌اندازی یک کافی شاپ مستقل با آن مواجه می‌شویم، رقابت با شرکت‌های زنجیره‌ای‌ بزرگ نظیر «استار باکس» و «پیتز کافی» است که مشتریانی به شدت وفادار دارند.دومین مشکل این است که کالاهای این‌چنینی که به طورمیانگین قیمت پایینی دارند (یک فنجان قهوه بین 50/2 تا 4 دلار است) دارای محدودیت زمانی در فروش نیز هستند. طبق نتایج به دست آمده بیش از 90 درصد از مردم آمریکا چای یا قهوه خود را قبل از ساعت 11صبح می‌خرند. ساعت کاری شما از 6 تا 11صبح است که ساعات ازدحام آن بین ساعت 7تا 8 می‌باشد و اگر شما در این زمان پرسنل کافی برای جوابگویی به مشتریان نداشته باشید سبب ازدحام شده و این خود موجبات نارضایتی مشتریان را فراهم می‌کند و موجب عدم بازگشت مشتریان می‌شود و اگر با ازدیاد کارمند روبه‌رو باشید، هزینه حقوق کارمندان زیان بار خواهد بود، چرا که کار شما ساعت 11 پایان می‌پذیرد. کافی شاپ‌های مستقل برای افزایش درآمد خود غذاهای پختنی نظیر ساندویچ‌، اسنک و سالاد را نیز به لیست غذای خود می‌افزایند. همچنین میزبانی مناسبت‌های خاص در ساعات بعدازظهر مانند مراسم موسیقی برای آماتورها یا مراسم جمع‌آوری اعانه برای خیریه‌ها این امکان را فراهم می‌کند که ساعات کاری مفید افزایش پیدا کند.

دوباره برنامه‌ریزی کنید
و حالا با توجه به تجربیات یک فرد حرفه‌ای‌ دوباره به برنامه کسب‌وکار خود نگاه کنید و یک طرح واقع‌بینانه برای دادوستد و درآمد خود تهیه کنید. شما باید با بازدید از کاررقیبان خود به میزان درآمد و نحوه دادوستد آنها پی ببرید و این که چگونه آنها توانستند کار خود را بر اساس مشتریان زیاد پایه‌ریزی کنند؟ آیا آنها مکانی را برای این که مشتریان بتوانند در آن جا خودرو خود را پارک کنند و اسنک و قهوه خود را در ماشین صرف کنند، فراهم کرده‌اند؟ و وجه تمایز شما از رقبا چیست؟مخارج طرح خود را جمع‌بندی کنید و مطمئن باشید مواردی را که معمولا کم اهمیت تلقی می‌شوند مانند حق بیمه و مالیات را در بر گرفته باشد‌. فراموش نکنید در کافی‌شاپ باید محصولات لبنی در انبار ذخیره و نگهداری شود که این کالا‌ها گران و فاسد شدنی هستند.
در اولین بازرسی‌ها برای محل کافی‌شاپ در منطقه باید به هزینه اجاره و کرایه آن توجه لازم شود و اگر چنانچه به بازسازی احتیاج داشته باشد هزینه‌های آن نیز منظور گردد. در بسیاری از مواقع مکان‌های مناسب برای این مشاغل بسیار گران هستند و حتما باید توجه شود که محل شما دارای پارکینگ باشد و همچنین دسترسی به آن جا مشکل نباشد.
حالا هزینه‌های مواد خوراکی و نیروی کار خود را در مقایسه با میزان دریافتی مورد انتظار قرار دهید و محاسبه کنید بعد از چه مدت می‌توانید هزینه‌های خود را پوشش دهید و به سودآوری خواهید رسید؟اگر در همین مرحله نتایج ناامیدکننده‌ای به دست آوردید‌، این می‌تواند برای شما نوعی هشدار باشد. البته ممکن است آنچه مشکل آفرین شده نه برنامه شما که واقعیت کسب و کار باشد. 
 

منبع: www.businessweek.com

ایده های عجیب کسب و کار برای میلیاردر شدن

کسب و کار و درآمد زایی هموراه یکی از دغدغه های افراد است و راه های زیادی هم برای درآمدزایی وجود دارد. به گزارش بانکی دات آی آر، ماجرا وقتی جالب می شود که با افرادی آشنا می شویم که درآمد و ثروت هنگفت به دست آورده اند ولی نه از راه های معمول و شناخته شده در بازار کسب وکار. در اینجا با روش هایی آشنا می شوید که باعث میلونر شدن مبتکرانشان شدند:
1-  نوجوانی که با فروش مربای دست پخت مادربزرگش پول های میلیونی به جیب زد
در حالی که اکثر کارآفرینان موفق با ساختن وبسایت های محبوب به ثروت می رسند، فراسر دوهرتی قلمرو خود را با روشی کاملا سنتی بنا نهاد. فراسر درست کردن مربا را از 14 سالگی و زیر نظر مادربزرگش یاد گرفت و در 16 سالگی درس و مدرسه را بوسید و کنار گذاشت تا تمام وقت خود را به درست کردن و فروش مربایش با نام سوپرجم اختصاص دهد. سوپرجم سالی 500 هزار شیشه می فروشد و در حال حاضر 10% بازار مربای بریتانیا را در اختیار دارد. ارزش سهام فراسر هم اکنون یک تا دو میلیون دلار است.
2-  شرکتی که فروش عینک برای سگ ها آن را به ثروتی هنگفت رساند
عینک برای سگ خانگی؟ عجیب است نه؟ اما عجیب تر از آن اینست که افرادی از راه ساخت و فروش همین عینک ها صاحب میلیون ها دلار پول و ثروت شوند. صاحبان این کارخانه که کار خود را با ساخت عینک برای سگ ها آغاز کردند، حالا کسب و کار خود را گسترش داده اند و وسایل دیگری مثل کوله پشتی، تی شرت، کلاه و اسباب بازی هم برای حیوانات می سازند.
3-  خانم خانه داری که بالش قابل استفاده در مایکروویو را اختراع کرد
کیم لوین کیسه های کوچکی به نام ووویت را اختراع کرد، آنهم در مدل های مختلف. او سپس به این کیسه ها حرارتی ملایم، مرطوب و دارای نفوذ داد.
کیم به این نتیجه رسید که اگر مقداری ذرت در این پارچه قرار دهد، دورتا دورش را بدوزد و بعد آن را در مایکروویو بگذارد، می تواند در نهایت بالشی داشته باشد که دارای حرارت مطلوبی است.
او کار خود را با چرخ خیاطی اش شرو ع کرد و خیلی زود صاحب چندین میلیون دلاری شد که انتظارش را می کشیدند. او ابتدا فکر می کرد که ایده اش فقط می تواند یک هدیه خوب برای فرزندانش یا اهالی محلشان باشد، اما خیلی زود متوجه شد که کارش ارزشمندتر از این حرف هاست! او حالا یک میلیونر است و حتی یک کتاب هم درباره تلاش های کسب و کاری اش نوشته است.
4-  مردی که با فروش پیکسل ها در یک صفحه وب صاحب یک میلیون دلار پول شد
در سال 2005، الکس تئو، دانشجوی 21 ساله انگلیسی، صفحه اصلی وبی را راه اندازی کرد که در آن پیکسل های 1000*1000 گرید را هر یک به قیمت یک دلار می فروخت. اگرچه این ایده در ظاهر خیلی ساده و پیش پا افتاده به نظر می رسید، اما این ایده منحصر به فرد پوشش رسانه ای وسیعی پیدا کرد و درآمدش به تدریج به ماهی یک میلیون و 37 هزار و صد دلار رسید. وبسایت های زیادی با همین شکل و شمایل ایجاد شدند، اما چون صرفا تقلیدی و بدون نوآوری بودند، موفقیتی به دست نیاوردند.

ادامه مطلب ...

چگونه ایده‌ای فوق‌العاده برای شروع کسب‌وکار پیدا کنیم

قدم اول برای راه‌انداختن بنگاهی اقتصادی داشتن ایده خوب است. با نگاهی به مدارس کسب‌وکار می‌بینیم که در آنها جلسه‌های «توفان مغزی ایده‌یابی» فراوانی برگزار می‌شود که در این جلسه‌ها گروه‌های دانشجویان سعی می‌کنند ایده میلیارد دلاری بعدی را پیدا کنند. اما هیچ کدام از این ایده‌ها هیچ‌وقت چیزی نمی‌شوند.
کسب‌وکار‌های بزرگ بر روی ایده‌های مبتنی بر بهبود‌های حاشیه‌ای یا ویژگی‌های افزایشی ساخته نمی‌شوند، آنها مشکلات و معضلات واقعی مخاطبان را حل ‌می‌کنند و نیازمند فهم عمیقی از این مشکلات اساسی هستند. بنابراین، اشتباه‌ترین حالت برای شروع این است که با ایده و فکر محصولی شروع کنید که برای پیدا کردن آن تنها 30 دقیقه دور یک میز نشسته‌اید.
پس چگونه باید یک ایده عالی برای شروع کسب‌وکار بیابید؟
• بازاری بزرگ پیدا کنید: به دنبال صنایع و بازار‌های بزرگ بگردید، چرا که در نهایت لازمه تمامی کسب‌وکار‌ها کوشش و تلاش فراوان است و شما نمی‌خواهید که وقت و انرژی خود را برای چیزی غیر از ایده‌ای که پتانسیل تبدیل شدن به یک بنگاه بزرگ را داشته باشد؛ هزینه کنید. نکته اضافه‌تر اینکه سعی کنید فضای کسب‌وکار غیراغوا کننده‌ای را بیابید و در نتیجه رقیب‌های کمتری داشته باشید. من برای شروع اولین کسب‌وکار به شدت به بازار‌های اسپانیایی زبان علاقه داشتم. در سال 2005 این بخش از بازار به شدت در حال رشد بود، قدرت خرید زیادی داشت و از طرف دیگر مورد توجه کانون‌های فناوری نیز قرار نداشت.
به‌علاوه اینکه من به دلیل مکزیک تبار بودن، زبان اسپانیولی بلد بودم و با بازار نیز آشنایی داشتم. امتیازی که عده کمی در کانون‌های تکنولوژی از آن برخوردار بودند. من به این جمع‌بندی رسیدم که این فرصتی مغتنم برای من است.
• به دنبال یک مشکل یا نقطه ضعف اساسی باشید: به خوبی بازار مورد نظرتان را مطالعه کنید و مشکل مورد نظر را در آن بیابید. با صحبت کردن با متخصصان، مشتریان و کاربران پیچیدگی‌های فضای پیش روی خود را بشناسید. کتاب‌هایی در خصوص این محیط بخوانید.حتی شاید نیاز باشد تا چند وقتی را در این محیط کار کنید. هنگامی که من تصمیم گرفتم کسب‌وکار خودم را آغاز نمایم، چند ماهی را به صحبت کردن با تمامی افراد اسپانیایی زبانی که می‌شناختم اختصاص دادم. از آنها در مورد شغل‌های ایشان و الگو‌های مصرف‌شان پرسیدم. اشتراک تمامی نشریه‌ها و روزنامه‌های مرتبط را گرفتم و در خصوص بازار مطالعه کردم.
من به سرعت متوجه شدم که در حالی که سایت‌هایی نظیر :
Monster.com یا CareerBuilder.com بازار خدمات کاریابی را برای اکثر آمریکایی‌های جویای کار متحول کرده‌اند، در به‌دست آوردن مخاطب در زمینه نیرو‌های جویای مشاغل با دستمزد‌های پایین و همچنین تعداد زیادی از اسپانیایی زبان‌های به دنبال کار شکست خورده‌اند. یکی از دلایل این بود که بسیاری از این افراد دسترسی به اینترنت نداشته و همچنان از آژانس‌ها و دفتر‌های کاریابی سنتی برای پیدا کردن شغل بهره ‌می‌گرفتند. من مشکل بسیار بزرگی را یافته بودم.
• به یک راه‌حل سریع و نا‌پخته بیندیشید: در نهایت اینکه چگونه شما مشکل را حل کرده‌اید به هیچ وجه اهمیت ندارد، چرا که نسخه اول شما به طور قطع غلط و نا‌قص است. اگر‌چه وقتی‌که شما راه ‌بیفتید و شروع به سعی کردن برای حل این مشکل نمایید، به سرعت خواهید آموخت که چه راه‌حلی جواب می‌دهد و چه راه‌حلی خیر. ایده اول من برای شروع این بود که یک صفحه اعلان شغل درست کنم که در قالب خروجی‌های هفتگی، خبرنامه‌هایی از آن استخراج شده و در بین همسایگان اسپانیایی توزیع شود. اما خیلی زود فهمیدم که این ایده ناقص است چرا که هم خیلی پر‌هزینه بود و هم زمان زیادی نیز تلف می‌شد تا بتوان داوطلب‌هایی را برای یک شغل یافت. ضمن اینکه تمامی مشاغل نیز اعلام می‌کردند که نمی‌توانند فعالیت خود را تعطیل کنند. بنابراین ‌باید به دنبال واسط ارتباطی دیگری برای اطلاع‌رسانی می‌گشتم و طولی نکشید که تلفن را کانال ارتباطی کاملی یافتم. در نتیجه سامانه خودکاری مبتنی بر تلفن طراحی کردم که این امکان را فراهم می‌ساخت تا به محض اعلام یک شغل، جویندگان کار تماس‌های تلفنی را در خصوص شغل مورد‌نظر خود دریافت نمایند. ضمن اینکه اگر شخص جویای کار می‌خواست تا برای این شغل تقاضا بدهد می‌توانست عدد 1 را فشار داده و به طور همزمان برای مصاحبه متصل شود.
پس اگر به دنبال ایده بزرگ بعدی برای یک بازار بزرگ هستید، راجع ‌به آن مطالعه کنید و مشکلات موجود را بیابید و تنها در این حالت شروع به تلاش برای یافتن راه‌حل نمایید.
 

نویسنده: Eli Portnov

منبع: emakh.ir

رموز موفقیت یک کارآفرین خلاق

رییس و مدیر عامل انجمن جهانی کشتی نمایشی(کشتی کج)، وینس مک ماهون 66 ساله، با اجرای برنامه در 145 کشور دنیا بر قلمرو کشتی حرفه‌ای در سرتاسر جهان احاطه دارد. او در دهه 1980، شخصا تعریفی نو از «کشتی» و «نمایش» و (تلفیق این دو) ارائه داد و توانست کمپانی خود را با ترتیب دادن یک دوره مسابقات برای کشتی گیران حتی با وجود رسوایی‌های استفاده از استروئید(دوپینگ) و اشتباهات محاسباتی کلان با موفقیت اداره کند. به هر حال تجارت در اطراف رینگ همچنان در حال پیشرفت است.

در سال2011کمپانی او نزدیک به 9/483 میلیون دلار درآمد داشت.هنگامی که شرکت او (دبلیو. دبلیو. ای) در تدارک برگزاری هزارمین قسمت یکی از برنامه‌های شاخص خود بود،مجله هفتگی بلومبرگ بیزینس ویک طی مصاحبه‌ای با وینس مک ماهون از رموز موفقیت او در مدیریت سوال کرد:
• به خود و کارمندانتان گوش کنید
تا وقتی خودتان تمایل به انجام کاری ندارید، نمی‌توانید از کسی درخواست انجام آن کار را داشته باشید. نمی‌توانید از کسی بخواهید ساعت‌ها کار کند، مگر اینکه خودتان این کار را بکنید. نمی‌توانید از کارمندان بخواهید که دل به کار بدهند و برای تولید یک محصول اشتیاق داشته باشند، تا وقتی که خودتان این‌طور نباشید. امروزه هنر گوش کردن کم‌کم در حال فراموشی است.
اما من این قابلیت را دارم که می‌توانم حین صحبت کردن، گوش هم بدهم. این ویژگی نسبتا نادراست، اما مهم‌تر ازآن من فکر می‌کنم که با گوش دادن می‌توان یاد گرفت. من معتقدم که بعضی چیزها در یک موقعیت عادی و متعارف به وجود می‌آیند. شما باید روی آنها کار کنید و اجازه دهید که شکل بگیرند و تکامل پیدا کنند.
• هر روز مثل اولین روز کار رفتار کنید.
وقتی تصمیم به انجام کاری می‌گیرید، باید متناسب با آن پیش روید و همه را پشت سر خود جا گذارید. نباید فکر دیگری کنید. «اولین روز کار»، این شعار منه و دوست دارم همه مدیران هر روز را اولین روز کار خود بدانند. مدیران باید هر روز به تجارت وکاری که می‌کنند، این‌طور نگاه کنند. این نگاه به آنها اطمینان می‌دهد که کاری که دیروز انجام دادند، درست بوده است و آن روز شروع تازه‌ای برای انجام سایر کارها است، یا این حس در آنها به وجود می‌آید که آن روز اطلاعات جدیدی به دست آورده‌اند که قبلا نداشتند.این رویکردی جدید به رسانه است؛ یعنی درباره چیزهایی که می‌دانید،طور دیگری فکر کنید. یا اینکه از مطالبی که مثلا دیشب در یک کتاب یا روزنامه خواندید استفاده کنید و روز بعد آنها را با مقداری بینش، ذکاوت و انعطاف‌پذیری درشیوه مدیریت خود به کار گیرید.
• ترس را ترویج نکنید.
قطعا اصلی‌ترین راه برای شکست در مدیریت، برخورد سرد، غیرصمیمی و تحکم آمیزاست. اینکه نگذارید کسی حرف بزند.اگر شما جواب همه چیز را می‌دانید، پس دیگر چه لزومی داشت که افراد دیگری را استخدام کنید. اگر شما به عنوان یک مدیر مغرور باشید و خود را بزرگ بدانید، دیگر جایی برای افراد دیگر باقی نمی‌ماند و نمی‌توانید از نظرات دیگران استفاده کنید.
ترس ماهیتی فاسد و ناخوشایند دارد. باید احترام همه را به دست آورید. من به عنوان یک مدیر باید این کار را هر روز انجام بدهم. وقتی محل کار را ترک می‌کنم، مثل یک نظامی که روی لبه کلاهش نشان‌های افتخار زیادی دارد حس خوبی دارم. ولی صبح که از خواب بیدار می‌شوم دیگر چیزی از آن نشان ها باقی نمانده است. سعی کنید هر روز احترام همه را جلب کنید.

ادامه مطلب ...

آیا کسب‌وکار شما موفق است؟

چگونه صاحبان کسب‌وکار‌های کوچک نسبت به ادامه فعالیت‌های خود یا تعطیلی واحد کسب‌وکارشان می‌توانند مطمئن شوند؟
اداره یک کسب وکار کوچک می‌تواند بسیار گیج کننده باشد، بر همین اساس بسیاری از صاحبان کسب وکارهای کوچک در واقع نمی‌دانند که کسب وکار آنها زیان ده است یا خیر، و چه زمانی برای خارج شدن از این کسب‌وکار مناسب است.

مسیر رو به جلو اغلب نا مطمئن است و مدیران اغلب نمی‌دانند با امید به آینده فعالیت خود را ادامه دهند یا از آن خارج شوند؟ در این مبحث به هشت نشانه اشاره می‌کنیم که با دیدن آنها از موفقیت خود مطمئن می‌شوید:
1.در حالی که شما در تعطیلات هستید،شرکت شما پول در می‌آورد:
«پیگه آرنوف فن»، مدیر موفق شرکتMavens and Moguls  می‌گوید: 
من برای تولد چهل سالگی‌ام به همراه خانواده، برای یک ماه به مسافرت رفتم. صادقانه باید بگویم من آن زمان دقیقا نمی‌دانستم که وقتی برمی‌گردم کسب‌وکار من هنوز باقی است یا خیر. وقتی برگشتم متوجه شدم شرکت در غیاب من نه تنها به فعالیت خود ادامه داده است بلکه رونق نیز پیدا کرده بود. این تجربه به من نشان داد که کسب وکار ما مسیر خود را پیدا کرده است.
2. نام شرکت شما در لیست اولین صفحات موتورهای جست‌وجو باشد.
موتورهای جست‌وجوگر یاهو، گوگل، بینگ و...، از ابزارهای اصلی در عصر دیجیتال هستند که امروزه بسیار مورد استفاده قرار می‌گیرند. برخی صاحبان کسب‌وکار معتقدند که اگر نام کسب‌وکار آنها در اولین صفحات این مرورگرهای وب قرار گیرد، آنها در کار خود موفق بوده اند و نشان از آن است که شرکت به هدف نهایی خود دست یافته است.
3. زندگی مشتریانتان را تغییر دهید.
بیشتر صاحبان کسب وکار در پی ایجاد تغییراتی در دنیای امروز هستند. آنها تلاش می‌کنند با خلق کالا و ارائه خدمات خود به این هدف دست یابند. اگر بازخوردهای مشتریان شما نیز بیان‌کننده ایجاد تغییرات در زندگی آنها باشد، قطعا لحظه افتخارآفرینی برای شما خواهد بود.

ادامه مطلب ...

کسب و کارهای کوچک، برندگان یا بازندگان المپیک لندن

در حدود 6 کیلومتری شرق استادیوم جدید و مجهز مخصوص بازی‌های المپیک لندن، مغازه خرده‌فروشی الکساندرا لوزلی قرار دارد. این فروشگاه، مرکز محصولات مربوط به شخصیت افسانه‌ای «دکتر هو» است. الکساندرا می‌گوید، این استادیوم برای ما یادآور شور و هیجان و البته ابهاماتی است که بازی‌های المپیک با خود به همراه آورده‌اند.

«امیدوارم بازی‌های المپیک مشتریان بین‌المللی همیشگی ما را نپرانند. نمی‌خواهیم در موقعیتی باشیم که مردم نخواهند یا نتوانند ما را ببینند.»
نگرانی‌های افرادی مثل او بی‌مورد نیست. با اینکه بازی‌های المپیک یک امتیاز برای اقتصاد لندن به حساب می‌آید، اما بررسی‌های اخیر فدراسیون کسب‌وکارهای کوچک نشان داده 25درصد کارآفرینان این شهر معتقدند المپیک اثری منفی بر کسب‌وکارهای کوچک خواهد داشت و 62 درصد هم اظهار کرده‌اند این بازی‌ها حتی اثرات بلندمدت مثبتی هم در پی نخواهند داشت.
در 5 سال گذشته، طبق گزارش‌ها حدود 450 کسب‌وکار کوچک در لندن جابه‌جا شده‌اند تا فضای کافی برای استقرار ده‌ها ورزشکار جدید که وارد لندن می‌شود، ایجاد شود و تعداد 100 بنگاه اقتصادی نیز تعطیل شده‌اند.
به طور کلی، اکوسیستم کسب‌‌وکارهای کوچک تغییر کرده است. به‌رغم تلاشی که دولت محلی برای حمایت از این کسب‌وکارها کرده، از ترافیک انسانی تا ترافیک‌های سنگین ماشینی، فعالیت روزانه را برای کسب‌وکارهای کوچک لندن مشکل کرده‌اند. اکنون که بازی‌های المپیک آغاز شده است، صاحبان کسب‌وکارهای محلی تمام توان خویش را به کار گرفته‌اند و به فکر روش‌هایی هستند که این شرایط را برای خود تغییر دهند.
یکی از بزرگ‌ترین نگرانی‌ها برای بیشتر صاحبان کسب‌وکارهای کوچک، مساله ترافیک است. بازی‌های المپیک حدود نیم میلیون توریست و طرفدار را به لندن آورده و بسیاری از صاحبان کسب‌و‌کار می‌گویند بار سنگین سیستم حمل‌و‌نقل شهر، کسب‌و‌کار آنها را مختل خواهد کرد.
آندرو استنلی، مدیر شرکتی که در کار تولید وسایل چوبی است و حدود 3 کیلومتر با استادیوم محل برگزاری بازی‌ها فاصله دارد، می‌گوید «شش ماه تلاش کرده‌ام که اطلاعات مشخصی در این مورد به دست آورم. آندرو شرکت کوچکی دارد که 10 نفر در آن کار می‌کنند اما از آنجایی در تابستان بیشتر از هر موقع دیگر سرش شلوغ است، قصد دارد برنامه کاری خود را تغییر دهد. «برای اینکه به ترافیک نخوریم، برنامه‌ریزی کرده‌ایم که ساعت 4 صبح از خانه بیرون بیاییم. به مشتری‌ها گفته‌ایم اگر می‌خواهید اجناس خود را سر وقت تحویل بگیرید، ما باید در هر زمان از شبانه روز به محل مورد نظر دسترسی داشته باشیم.»

ادامه مطلب ...

انتخاب بر سر دو راهی رشد و سوددهی

پرسشی اساسی که هر کسب‌وکار تازه ای باید با آن روبه‌رو شود این است که چه زمانی می‌خواهد رشد کند و چه زمانی قصد دارد سودآوری داشته باشد. برای برخی شرکت‌ها، سوددهی از همان ابتدا اولویت اول است. اما برخی دیگر، به مدت چند سال خود را درگیر سوددهی نمی کنند و این مساله برای آنان اولویت دوم است. اما برای همه کسب‌وکارهای تازه راه‌اندازی شده، مواجه شدن با این پرسش و پاسخ درست به آن برای دستیابی به موفقیت بلند مدت مهم است.

شرکت ما کانسرو که در سال 2010 تاسیس شده، راهی نسبتا سنتی را پیموده است. ما کارمان را با استخدام پرسنل خوب آغاز کردیم. بعد از آن، روی دفتر کار، کامپیوترها و دیگر منابع برای تسهیل کارمان سرمایه‌گذاری کردیم. وقتی همه این بخش‌ها را سر و سامان دادیم، بر تولید و فروش متمرکز شدیم و در نهایت طی این دوره زمینه‌سازی‌ها برای کارمان، سرمایه زیادی را از دست دادیم.
در این موقعیت، وقت آن رسیده بود که به این پرسش اساسی پاسخ دهیم: آیا باید روند رشد فراگیرمان را ادامه دهیم یا باید بر سوددهی متمرکز شویم؟
برای رشد و وسعت کارمان با همین سرعت، باید کل درآمدمان را به استخدام نیروی بیشتر اختصاص می‌دادیم که مطمئنا به ادامه زیان عملیاتی منجر می‌شد. برای رسیدن به سودآوری نیز باید استخدام نیرو را متوقف می‌کردیم که این کار هم لزوما جلوی رشدمان را می‌گرفت.
انتخاب بین رشد و سوددهی، برای هر شرکت به طور متفاوت تحلیل می‌شود. به هر حال، اگر بر سر این دو راهی قرار گرفتید، نکات مشترکی وجود دارد که در انتخاب راه درست به شما کمک می‌کند:
• چقدر توانایی مالی دارید؟
یک نکته اساسی، وسعت استطاعت مالی شما است. به عبارت دیگر، چه میزان پول نقد دارید؟ اگر در کوتاه مدت به پول نیاز دارید و سرمایه چندانی برای سرمایه‌گذاری ندارید، تمرکز اندک روی رشد شرکت به بهای به دست آوردن سود، کار اشتباهی است. منابع موجود را به دقت تحلیل کنید. بسیاری از کسب‌وکارها به دلیل عدم آگاهی از منابع موجود، با شکست مواجه می‌شوند.
• آیا در طرح کسب‌وکار شما اضطراری وجود دارد؟
برای برخی کسب‌وکارها، رشد سریع به منظور اجرای طرح کسب‌وکار امری ضروری است. این گونه کسب‌وکارها می‌خواهند هر چه سریع تر سهم بازار خود را افزایش دهند و رسیدن به سود، اولین عامل مهم در طرح کسب‌وکار آنها نبوده است. اگر کسب‌وکار شما برای رقابت نیازمند رشد سریع است، مطمئن باشید که برای سودآوری در آینده، سرمایه کافی در اختیار دارید.
• آیا سرمایه‌گذاری اولیه، مزایای بلند مدت روشنی دارد؟
برای بسیاری از کسب‌وکارها، سرمایه‌گذاری در اموری مثل تشکیلات جدید، نیروی کار حرفه‌ای یا دفتر کار مدرن، ممکن است ضرر کوتاه مدت قابل توجهی ایجاد کند، اما آنها با این کار راه را برای منافع و سوددهی های آینده باز می‌کنند.
در شرکت کانسرو، هدف کوتاه مدت ما این بود که مقیاس کارمان را وسعت بخشیم و به سهم بازار دست یابیم. بنابراین در زیرساخت‌های اداری و فرآیندهای لازم برای ارائه سریع مدل شرکت به صنایع مختلف، سرمایه‌گذاری کردیم.
این کار مستلزم این بود که سودآوری را در چند سال اول قربانی رشدمان کنیم، اما مطمئن بودیم این سرمایه‌گذاری به سود بلند مدت منجر می‌شود. با این حال، در این مدت، سرمایه شرکت را به دقت زیرنظر داشتیم و اکنون که توانایی مالی ما محدود شده، وقت آن رسیده که بر جریان مالی مثبت متمرکز شویم.
در شرایط اقتصادی امروز، تحلیل اینکه آیا باید تمرکزمان را از رشد به سوددهی تغییر دهیم، ممکن است به تصمیمات بسیار متفاوتی منجر شود.

منبع: Washington Post

فاصله حرف تا عمل در کارآفرینی

در سال‌های گذشته، جمع کثیری از دانشگاهیان، سیاستمداران، اتاق‌های فکر و مشاوران، کنفرانس‌ها، نشست‌ها و فستیوال‌های اختصاصی کارآفرینی را برگزار کرده‌اند. در این گردهمایی‌ها، بحث‌های پی در پی، پانل‌ها و گفت‌وگوهایی در مورد اینکه برای تربیت کارآفرینان بیشتر - و در نتیجه ایجاد شغل بیشتر - چه کارهایی باید انجام داد، صورت گرفته است. همه ما می‌دانیم این کار روشی برای احیای بخش خصوصی و تحریکی برای رشد اقتصادی است.

اما پاسخی که می‌توان به این چالش‌ها داد، واضح و پیش پا افتاده است. ما نیاز به کسب‌وکارهای تشریفاتی نداریم، بلکه همه آنچه مورد نیاز است یک سرمایه گذاری اولیه است. فراتر از همه اینها، واقعیت این است که افراد بیشتری باید به راه‌اندازی یک کسب‌وکار تازه روی آورند.
متاسفانه، این پیام ساده به اندازه شهرتی که شرکت‌کنندگان این جلسات از آن خود می‌کنند، منتقل نمی‌شود. زیرا به طور کلی، شرکت در نشست‌ها تا حدی ساده‌تر از کار عملی است.
به عنوان مثال، چندی پیش دعوتنامه‌ای برای شرکت در پنجمین مجمع بزرگ کارآفرینی جهان دریافت کردم. ظاهرا قرار است در این جلسه، شرکت‌کنندگان، نظر افراد برجسته جهانی در امر کارآفرینی را بشنوند؛ اما وقتی به لیست سخنرانان نگاه کردم، متوجه شدم که تقریبا همه آنها سیاستمداران یا اساتید دانشگاه هستند، به عبارت دیگر، هیچ یک از آنها خودشان کارآفرین برجسته‌ای نبودند.
مشکل موجود با این کارشناسان که در مورد نحوه راه‌اندازی کسب‌وکار جدید صحبت می‌کنند، مثل این است که به فردی که قرار است رانندگی یاد بگیرد، به صورت تئوری نحوه رانندگی کردن را توضیح دهیم. اما آنها هیچ وقت عملا پشت فرمان ننشسته‌اند. در واقع، کسب‌وکار چیزی نیست که بتوان با تئوری، گزارش‌های بلند یا حتی مقاله‌های کوتاه مانند همین مقاله آن را توضیح داد. باید وارد بازار شوید و ایده‌هایتان را به حامیان مالی، شرکا، عرضه‌کنندگان و از همه مهم‌تر مشتری بفروشید. باید پس‌اندازتان را در راه تحقق رویاهایتان صرف کنید، زندگی شخصی‌تان را فدا کنید تا این رویا را زنده کنید و اگر شکست خوردید، دوباره توانایی‌تان را بازیابید و تلاش را از سر بگیرید.
البته متفکرانی که در مورد این مسائل بحث می‌کنند و کارآفرینان را مورد حمایت قرار می‌دهند، بهتر از کسانی هستند که کل وقتشان را به شکایت کردن از سیاست‌های دولت هایشان اختصاص می‌دهند. اما مساله نگران کننده این است که اگر این افراد به قدر کافی معتبر نباشند، نمی‌توانند دیگران را وادار کنند که دل به دریا بزنند. این گونه افراد همچنین مسائل را بیش از حد پیچیده می‌کنند و مرتب دولت‌ها را مقصر هر چیزی می‌دانند.
در اصل، نشست‌هایی ارزش برگزاری دارند که در آنها اصول فراوانی مطرح شوند. متاسفانه بسیاری از کارآفرینان موفق به شدت مشغول اداره شرکت‌های خود هستند و در این جلسات شرکت نمی‌کنند. بنابراین کاری که می‌توانیم انجام دهیم این است که مسائل انتزاعی را کنار بگذاریم و از مدل واقعی کارآفرینان - یعنی تلاش مداوم -
 پیروی کنیم.

 

منبع: Financial Times

آیا کارآفرینان واقعا ریسک را دوست دارند؟

بیشتر مردم معتقدند کارآفرینان افرادی هستند که دوست دارند بیشتر از انسان‌های معمولی ریسک کنند. البته این تفکر درست است.

اما پس از تقریبا سه دهه کار کردن با شرکت‌ها و کارآفرینان بزرگ، من برای خودم یک تئوری ایجاد کرده‌ام، البته این تئوری هنوز به درستی آزمایش نشده و تنها بر اساس داده‌های تجربی و شهودی به دست آمده از تجربیات چندین ساله من است؛ تجربیاتی که طی 12 سال کار کردن با تعدادی کارآفرین تازه کار در یک سرمایه گذاری مخاطره‌آمیز، 19 سال کار با شرکت‌های بزرگ به عنوان مشاور برای مشتریان چند ملیتی و مولتی میلیاردر و 10 سال تربیت کارآفرینان دیگر، به دست آورده‌ام.
تئوری من از این قرار است: اکثر کارآفرینان بیش از دیگران ریسک پذیر نیستند، بلکه آنها فقط ریسک را به شیوه متفاوتی برای خودشان تعریف می‌کنند.
برای برخی از افرادی که من می‌شناسم، ریسک از دست دادن استقلال و کنترل سرنوشت فردی، بسیار بیشتر از آن است که درآمد و مزایایی را در کسب و کار خودشان از دست بدهند. مثلا ریسک کار کردن برای یک شرکت دیگر، گزارش دادن به یک رییس و گذران زندگی تحت قوانینی که آنها مطمئن نیستند معقول باشد، از ایجاد کسب‌وکاری برای خودشان بیشتر است. ریسک دنبال نکردن علایق‌شان، ریسک عدم تاثیرگذاری مهم و معنادار بر جهان، از به راه انداختن یک فعالیت اقتصادی بیشتر است. برای آنها ریسک به مفهوم از دست دادن عوامل ملموس (مثل در آمد، مزایا و کالا) تعریف نمی‌شود، بلکه ریسک یعنی از دست دادن عوامل غیرملموس مثل گذشتن از تمایلات، نرسیدن به هدف خاص و فرونشاندن حس کنجکاوی.
تفاوتی که در اینجا وجود دارد ریسک کردن بین خروجی و بازده است. خروجی (مثل تولید، سود و غیره) لازم و خوب است، اما اثر عمیق آن زمانی است که به بازدهی ملموس و مهمی منجر شود – مثلا کاهش درد مزمن یک فرد یا ایجاد پای مصنوعی برای یک دونده المپیک. بیشتر کارآفرینانی که با آنها کار کرده ام، برای خروجی کار خود ریسک کمی می‌کنند تا به بازدهی‌ای که به آن اعتقاد دارند برسند.
برای بسیار از کارآفرینان، ریسک مهم دیگری که ارزش امتحان کردن را دارد این است که خودشان را در معرض آسیب‌ها قرار دهند تا به نتایجی که در رویاهایشان است دست یابند.
من با کارآفرینان زیادی سر و کار داشته ام که اشتیاق و هدفشان، ایجاد بازدهی بوده است. این همان چیزی است که شخصیت و دلیل کارشان را تعریف می‌کند. در واقع این معادله‌ای است که نتیجه آن ایجاد ریسک است. غذا، پناهگاه، تحصیلات و بهداشت مسائل بسیار مهمی در زندگی هستند، اما وقتی به خانواده، دوستان و همکارانم نگاه می‌کنم، باید بازدهی را در نظر بگیرم، نه فقط خروجی را. یعنی اگر تاثیر شگفت آور و مثبتی بر زندگی آنها نداشته باشم، در این صورت زندگی من فقط مجموعه ای خروجی خواهد بود، اما بازدهی نخواهد داشت، بنابراین من شکست خورده ام.
اگرچه این تئوری به اعتبارسنجی علمی دقیق نیاز دارد، اما من اطمینان دارم بعد از سنجش به اثبات خواهد رسید. ریسک دنبال نکردن علایق، ریسک دست نیافتن به هدف، ریسک زندگی مادی بدون معنی، بزرگ‌ترین ریسک‌ها است.

منبع: HBR

چرا نوآوران همیشه پیروز نیستند؟

این نظریه با توجه به شواهد تاریخی در دنیای نوآوری و ابداعات به دست آمده است. به طور مثال اولین سی تی اسکن جهان توسط گودفری هاونسفیلد، دانشمندی از شرکت EMI در انگلستان مطرح شد. اگرچه جایزه نوبل پزشکی و فیزیولوژی سال 1979 به هاونسفیلد جهت اختراعش اعطا گردید اما کنترل کامل بر بازار سی تی اسکن تنها تا زمانی در اختیار شرکت EMI بود که شرکت‌های GE و زیمنس به عرصه این بازار وارد نشده بودند.

با اینکه اچ.ادوارد روبرتز، طراح کامپیوتر شخصی آلتیر در حدود سال 1975، به عنوان مخترع کامپیوتر شخصی شناخته شده است، این استیو جابز و استیو ووزنیاک بودند که در سال 1977 به دلیل معرفی کامپیوترهای شخصی به توده مردم به شهرت رسیدند. اما در اوایل دهه80 شرکت  آی بی ام بود که بر صنعت جهانی کامپیوترهای شخصی تسلط یافت و این در حالی بود که این شرکت بعد از دو شرکت اپل یا آلتیر وارد این بازار شده بود. با توجه به این مسائل آیا شما قادر به نوآوری الگوی تجارت خود هستید؟
واقعیت‌های سخت
این موارد و مثال‌های بی‌شمار دیگری واقعیت تلخی را بیان می‌کند. در اغلب موارد شرکت نوآور، شرکتی نیست که به عنوان رهبر بازار حتی برای 5 سال آینده شناخته شود و باقی بماند. به طور مثال استیو جابز در اولین دوره فعالیتش در شرکت اپل به این واقعیت متداول توجه نداشت. اما در دومین سال فعالیتش به مراتب زیرک تر بود. اما 12 سال دوری از اپل، بالاخره به او آموخت که چطور اختراعات خود را به رهبری دائمی بازار تبدیل کند. حال بررسی می کنیم که چرا مخترعان همیشه برنده نیستند؟ و در اینجا چهار دلیل اصلی را به ترتیب وضوح شرح می‌دهیم:
اولین و رایج‌ترین دلیلی که باعث شکست نهادهای نوآور از اشخاص حقیقی یا حقوقی می‌شود، ناتوانی آنها در حمایت از حقوق مالکیت معنویشان می‌باشد. به عنوان مثال شرکت اشنایدرالکتریک که یک شرکت فرانسوی الاصل است درس تلخ و آموزنده‌ای را در این زمینه کسب کرده است. چرا که متوجه می‌شود یک شرکت چینی حق مالکیت معنوی یکی از محصولاتش را نقض کرده و در نهایت شکایت شرکت اشنایدرالکتریک مبنی بر اینکه یک شرکت چینی یکی از محصولاتش را شبیه سازی کرده است با ارائه یک حق امتیاز محلی از سوی شرکت چینی در دادگاه مردود می‌شود. شرکت اشنایدر مجبور به پرداخت خسارت و واگذار کردن آن محصول ویژه به شرکت چینی شد.
دومین دلیلی که باعث می‌شود شرکت‌های نوآور زمین را به دنباله‌روهای خود واگذار کنند؛ چشم‌انداز مشرف به این واقعیت است که نوآوری یک مسابقه بی پایان است. شما شاید در مرحله اول پیشگام باشید. به هر حال اگر بیش از حد به بهره‌برداری و استفاده از موقعیت تمرکز کنید و به اندازه‌ای کافی به استمرار و دوام این موقعیت توجه نکنید، رقیب می‌تواند از شما یاد بگیرد و در مرحله دوم از شما پیشی بگیرد. صنعت کنسول‌های بازی‌های ویدئویی این پدیده را مکررا نشان داده است. نولان باشنل که به طور گسترده‌ای به عنوان پدر «بازی‌هایی ویدئویی» شناخته شده است در سال1972 شرکت آتاری را تاسیس کرد و استیو جابز و استیو ووزنیاک را به عنوان اولین کارمندانش استخدام کرد. تا سال 1982 درآمد شرکت آتاری به 2 میلیارد دلار رسید که این بالاترین نرخ رشد اقتصادی یک شرکت تا آن زمان بود. به هر حال، نظر به اینکه ظهور تکنولوژی‌های جدید ادامه خواهد داشت، رهبری در صنعت بازی‌های ویدئویی خانگی بارها و بارها تغییر کرد.از آتاری به سیستم سرگرمی نینتندو، سپس به سگا از آنجا به سونی
 (پلی استیشن)  و سپس از سونی به مایکروسافت (ایکس باکس).

ادامه مطلب ...