گوگل نماد شرکتهایی است که بر موج شتابناک تغییر و تحول دنیای ارتباطات و اطلاعات و به ویژه اینترنت سوار شد و طی یک دهه، جلوتر از تمامی قایقهای تندرویی مانند: یاهو و آمازون به ساحل موفقیت رسید. هوشمندی دو جوان جستجوگر، از یک پروژه تحقیقاتی دانشگاهی در زمینه موتور جستجوی اینترنتی، شرکتی را پدید آورد که در اندک زمانی همه جستجوگران را در دنیای اینترنت به سوی خود جذب کرد. این شهرت چنان گسترده بود که نام گوگل به عنوان یک فعل به معنای جستجو کردن در دایره واژهنامه راه یافت، فرهنگ کاری شرکت نمونه شد و چیزی پدید آمد که شاید اکنون هیچ کاربر اینترنتی نتواند تصور کند که اگر گوگل نبود چگونه می توانست به دریای بی پایان و کرانه ناپیدای اطلاعات اینترنتی وارد شود و گوهری را که موردنظرش بود بیابد.
گوگل این خلأ را به خوبی تشخیص داد و به درستی جای خالی آن را پر کرد. اکنون روزانه بیش از ۱۰۰ میلیون تقاضای جستجو را گوگل پاسخ می دهد و از میان میلیاردها صفحه، در کمتر از یک ثانیه، نتایج دلخواه کاربر را بر صفحه نمایش حاضر می کند. گوگل به خوب بسنده نمی کند و به دنبال بهترینهاست، از اینرو به سرعت دایره خدمات اینترنتی خود را از مدارک و مستندات به عکس و ویدئو و تصویر و وبلاگ و اخبار و نقشه و موبایل و هواوفضا گسترده است و حتی کاربر را از زمین به نظاره ماه و مریخ دعوت می کند.
تاریخچه
داستان گوگل با یک پروژه تحقیقاتی آغاز شد؛ پروژه تحقیقاتی لاری پیج دانشجوی دکترای کامپیوتر در دانشگاه استنفورد. اما دیدار و آشنایی او با سرگی برین دانشجوی هم رشتهای در آن دانشگاه باعث شد که لاری و سرگی با سرعت مقدمات تأسیس شرکت گوگل را فراهم سازند. فرض آنها بر این بود که موتور جستجویی که قادر باشد روابط بین وب سایتها را تجزیه وتحلیل کند و فهرست نتایج به دست آمده را براساس میزان اهمیت رتبهبندی کند بسیار بهتر از روش جاری جستجو در آن زمان بود. این رویداد در سال ۱۹۹۵ رخ داد و آنها تا سال بعد در این زمینه کار کردند و نام موتور جستجو را Rub Back انتخاب کردند، زیرا سیستم طراحی شده به گونهای بود که پیوندهای پس پرده را برای تشخیص اهمیت و منزلت سایت موردبررسی قرار می داد.
آن دو، ابتدا موتور جستجو را در وبسایت دانشگاه استنفورد به کار گرفتند و آن را با دامنه (Domain).edu. googlestanford به ثبت رساندند. امـا دامنه google.comدر سپتامبر ۱۹۹۷ به ثبت رسید و در همان ماه شرکت گوگل به طور رسمی تأسیس شد. لاری و سرگی، دیسکهای پرظرفیت خریدند و با نصب آنها در رایانه خود، که جایی جز اتاق خواب لاری نبود، به طور عملی نخستین مرکز داده گوگل را راهاندازی کردند. هدف آنها جلب حمایت مالی بود که طرح تجاری آنها را که در قالب پایاننامه دکترای خویش نوشته بودند، پشتیبانی کند.
آنها در جستجوی یک فرشته بودند_ این فرشته، مدیرعامل شرکت سان میکروسیستم بود که از راه رسید و ۱۰۰ هزار دلار پرداخت کرد. آن دو بلافاصله حمایت تعداد دیگری از دوستان و آشنایان خود را جلب کردند و شرکت را با سرمایه ۱/۱ میلیون دلار به ثبت رساندند. این کار در سپتامبر ۱۹۹۸ صورت گرفت. نسخه آزمایشی اولیه موتور جستجوی گوگل با حدود ۱۰ هزار جستجو در روز، کار خود را شروع کرد. یک سال بعد محل دفتر مرکزی شرکت به Alto Palo در دره سیلیکون کالیفرنیا منتقل شد. در آنجا تعداد کارکنان به هشت نفر و جستجوی روزانه به ۵۰۰ هزار رسید. درهمین سال، امید کردستانی، شرکت نت اسکیپ را ترک گفت و به عنوان نایب رئیس فروش و توسعه کسب و کار در گوگل مشغول به کار شد. کمبود جا در دفتر مرکزی در ابتدای کار بقدری به چشم می خورد که اگر همکاری می خواست برخیزد، باید سایرین صندلیهای خود را جابه جا می کردند.
هنگامی که AOL موتور جستجوی خود را گوگل قرار داد، تعداد جستجوی روزانه به سه میلیون افزایش یافت. در سال ۲۰۰۰ گوگل به طور رسمی به عنوان بزرگترین موتور جستجوی جهان معرفی شد. فهرست یک میلیارد صفحهای با جستجوی روزانه ۱۰۰ میلیون، گواه این انتخاب بود.
خلاقیت و خطرپذیری ویلیام بوئینگ آنقدر بود که برای تحقق رویاهای برادران رایت دست به اقدام مهمی بزند و حدود یک قرن پیش، شرکت هواپیمایی بوئینگ را تاسیس کند. هنر و ظرفیت رهبری او نیز آنچنان بود که با حضور مستقیم دو دهه ای در شرکت، زمینههای توسعه آن را چنان فراهم آورد که امروز بوئینگ به بزرگترین و برترین تولیدکننده هواپیماهای تجاری و دومین شرکت بزرگ در زمینه صنایع دفاعی و پیشروترین شرکت در طراحی و ساخت موشکها و ماهوارهها و سفینههای فضایی تبدیل شود. دستیابی به جایگاه ۲۸ در جمع پانصد شرکت برتر جهانی و حفظ اقتدار یک قرن حاکمیت در صنعت هوایی و نفوذ به بیش از ۹۰ کشور جهان و تامین ۷۵ درصد هواپیماهای مسافربری جهان، کارنامه درخشانی است که ویلیام بوئینگ سنگ بنای اولیه آن را نهاد و اکنون پس از فراز و نشیب یکصد ساله و پشت سر گذاشتن دو جنگ جهانی، جیمز مک نرنی با سابقه درخشان مدیریتی، سکان هدایت شرکت را در دست گرفته است. گرچه حوزه فعالیت بوئینگ در صنایع هواپیمایی تجاری تا سیستمهای دفاعی را دربرمیگیرد و حتی در همکاری نزدیک با سازمان فضایی آمریکا (ناسا) طراحی و ساخت شاتلها و سفینههای فضایی را نیز شامل میشود، اما مدیرعامل فعلی شرکت از حضور تدریجی رقیبی به نام ایرباس در حوزه هواپیماهای تجاری نمیتواند خوشحال باشد.
تاریخچه
ویلیام بوئینگ بنیانگذار شرکت بوئینگ در سال ۱۸۸۱ در آمریکا زاده شد. ۲۴ سال بعد از دانشگاه ییل دانش آموخته گشت؛ در حالی که علاقه و اشتیاق به انجام کارهای خطرپذیر در او شعلهورتر شده بود. پنج سال پس از دانش آموختگی، شرکت گرین وود تیمبر را تاسیس کرد و دو سال بعد شرکت شیپ یارد را خرید و اندک اندک مقدمات تاسیس یک کارخانه هواپیماسازی را فراهم آورد. در سال ۱۹۱۶ با ساخت هواپیمای مدل B1 بزرگترین شرکت هواپیمایی جهان متولد شد. این در حالی بود که این هواپیما کمتر از هشت متر طول داشت و تا ارتفاع ۹۰۰ پایی پرواز میکرد. او با سرمایه ۱۰۰ هزار دلار این شرکت را تاسیس کرد و آن را شرکت محصولات هوایی پاسفیک نام نهاد و یک سال بعد نیز نام آن را به شرکت هواپیمایی بوئینگ تغییر داد. در سالهای اولیه فعالیت، بوئینگ به ساخت هواپیماهای کوچک برای نیروی دریایی و یا حمل بستههای پستی دست زد.
این هواپیماها به نام مدل C شهرت یافت. در سال ۱۹۱۹ اولین هواپیمای تجاری بوئینگ به نام B1 به پرواز درآمد. طی دهه بعد، بوئینگ درصدد تغییر استاندارد موتورهای هواپیما، از سیستم خنککاری آبگرد به هواگرد بود و مدل A40 را پس از این تغییر تولید کرد. در این دهه بود که هواپیمای بمبافکن توسط دونالد داگلاس طراحی شد و بوئینگ، شرکت دولفین را که متعلق به او بود، خریداری کرد و تولید مجموعه هواپیماهای نظامی را نیز در دستور کار خود قرار داد. در سال ۱۹۲۸ هواپیمای بوئینگ مدل B1E با چهار سرنشین و سپس مدل ۸۰ با ۱۲ سرنشین به پرواز درآمد. گرچه همزمان با رشد و رونق شرکت، در سال ۱۹۳۴، به دلیل قانونی که به تصویب رسیده بود، ویلیام بوئینگ سهم خود را فروخت و شرکت را رها کرد، اما همچنان تا پایان عمر به مشاوره با شرکت ادامه داد. در خلال جنگ جهانی دوم، بمب افکن B29 توسط بوئینگ ساخته شد و به پرواز درآمد. ۱۵ سال بعد نیز بمب افکن پیشرفته B52 مورد استفاده قرار گرفت. در همان سال، یعنی ۱۹۵۷ اولین هواپیمای مجهز مسافربری مدل ۷ به عنوان بوئینگ مدل ۷۰۷ به بازار عرضه شد و مورد استقبال قرار گرفت. طی دهه بعد، مدلهای ۷۲۷، ۷۳۷ و ۷۴۷ نیز یکی پس از دیگری به بازار حمل و نقل هوایی جهان ارائه شد. در این سالها، بوئینگ در ساخت موشک و سفینههای فضایی نیز وارد شده بود و با سازمان فضایی آمریکا (اسا) همکاری نزدیک داشت. در سال ۱۹۷۴، پس از تجربه ساخت موفق آپولو، سفینه مارینر ۱۰ ساخته و به ناسا تحویل داده شد. در سال ۱۹۹۰، بوئینگ ۷۳۷ با فروش ۱۸۳۲ فروندی به عنوان پرفروشترین هواپیمای جهان مطرح شد، در حالی که بوئینگ در سالهای قبل و بعد از آن به طراحی و ساخت و عرضه مدلهای ۷۵۷، ۷۶۷، ۷۷۷ و بالاخره در سال ۲۰۰۵، مدل ۷۸۷ پرداخت.
کمپانی لاگوست در سال 1933 میلادی توسط رنه لاگوست و آندره ژیلر در کشور فرانسه آغاز به کار کرد. ژیلر مالک و مدیر یک شرکت بزرگ تولید لباسهای کشباف در فرانسه بود. آنها نام شرکت را لاگوست گذاشتند که در ترجمه لغتی به معنی اصلی یا ضروری میباشد. این شرکت در ابتدا شروع به تولید لباسهای تنیس کرد و برای تبلیغات خود نیز یک آرم کروکودیل طراحی نمود که در زمینهای تنیس از آن استفاده میکردند.
لاگوست آرم کروکودیل خود را بر روی سینه لباسهای تنیس چاپ میکرد و ادعا داشت که اولین شرکتی است که نام و لوگوی برند خود را بر روی محصولات خود قرار میدهد. این شرکت علاوه بر لباس تنیس شروع به تولید و فروش لباسهای گلف و قایقرانی نمود. در سال 1951 لاگوست تنوع بیشتری به محصولات خود داد. از جمله آنها طراحی لباسهای رنگی تنیس علاوه بر لباسهای ساده سفید بود. در سال بعد، این لباسها به آمریکا صادر شدند و برای آنها تبلیغات گستردهای با شعار «نماد موقعیت یک ورزشکار شایسته» انجام گرفت که تاثیر زیادی روی سلیقه افراد ثروتمنداین کشور گذاشت که هنوز هماین تاثیر قابل مشاهده بوده و لاگوست به عنوان یکی از برندهای مشهور در این کشور محسوب میشود.
در سال 1963 برنارد، پسر رنه لاگوست، به مدیریت شرکت منصوب شد و گسترش قابل مشاهدهای در این شرکت ایجاد کرد. در زمانی که او ریاست شرکت را به عهده گرفت، سالانه 300 هزار محصول به فروش میرسید. لاگوست در دهه 1970 به اوج محبوبیت خود در آمریکا دست یافت. با این شهرت، شرکت شروع به تولید محصولات دیگری از جمله عطر و ادکلن، لباسهای زیر، عینک آفتابی، کفشهای تنیس و پیاده روی، ساعت مچی و انواع کالاهای چرمی نمود.
از سال 1950 تا سال 1993 شرکتی به نام «ایزود لاگوست» امتیاز فروش محصولاتاین کمپانی را در آمریکا در اختیار داشت، به همین علت، شرکت اصلی به صورت مداوم در این منطقه فعالیت نمیکرد. ولی پس از آن، خود شرکت لاگوست توانست فروش انحصاری محصولاتش را مجددا به دست آورد. رقیب آنها در این زمان، شرکتی به نام تایگر بود که محصولات مشابهی تولید میکرد و به جای آرم کروکودیل، یک ببر بر روی آنها قرار میداد.
در سال 2005 میلادی لاگوست ادکلنهای خوشبوی مردانه جدیدی تولید کرد که توسط این کمپانی طراحی، تولید و روانه بازار شد. لاگوست این ادکلن را به عنوان گوهر لاگوست معرفی کرده بود.این محصول برای تمامی سنین مناسب بوده و جزو دسته ادکلنهای نشاط آور و میوهای بود که از ترکیباتی مانند گوجه فرنگی، مرکبات، فلفل و چوب جنگلی تهیه شده و محصولی نسبتا پر فروش در اروپا به شمار میرفت. فعالیت این کمپانی در زمینههای عطر و ادکلن و پوشاک آقایان و خانمها و کفش و محصولات چرمی بود و محصولات این شرکت فرانسوی بسیار با کیفیت و پر فروش و در سراسر جهان پرطرفدار بودند.
در این سال، محبوبیت لاگوست با طراحیهای «کریستوف لمیر» که باعث ایجاد دید بهتر و مدرنتری به محصولات این شرکت شد، افزایش یافت. حدود 50 میلیون از محصولات این شرکت در بیش از 110 کشور در سراسر جهان به فروش رسید و در بیشتر مسابقات ورزشی مشاهده میشد. قراردادهای بسیاری نیز با ورزشکارهای معروف تنیس بسته شد که از جمله آنها میتوان به اندی رادیک آمریکایی، ریچارد گسکت فرانسوی و «استانیسلاس واورینکا» برنده مدال طلای المپیک اشاره کرد.
در ژوئن سال 2007، لاگوست فروش الکترونیکی خود را در بازار آمریکا آغاز کرد و تاکنون به شرکتهای زیادی امتیاز فروش و عرضه محصولات خود را اعطا کرده است. مثلا شرکت سامسونت امتیاز تولید و فروش جهانی کیفهای لاگوست و محصولات کوچک چرمی آن را در اختیار دارد.
بسیاری از محصولات این کمپانی مانند کفش و پوشاک و ادکلن در اکثر کشورهای دنیا عرضه میشود. ادکلنهای این کمپانی به خوشبویی و کیفیت در بازار اروپا معروف بوده و بیشتر آنها مخصوص خانمها تولید میشود. این کمپانی اسپانسر بسیاری از مسابقات معروف ورزشی در جهان از جمله دیویس کاپ تنیس بوده است.
داستان کولاکولا، داستان موفقیت است. کوکاکولا رویای شیمیدان آتلانتائی قرن نوزدهم بود، او میخواست یک نوع نوشیدنی با طعمی جدید به وجود آورد که دنیا را فتح کند. این شیمیدان مدتی پس از ساخت کوکاکولا در گذشت. زیرزمین دلگیر تاریکی که او در آنجا معجون شگفتانگیز خود را میجوشاند و ترکیب حیرتآور را در یک قابلمه مسی با قاشقی بزرگ هم میزد، طولی نکشید که راه را برای بسیاری از کارخانههای بزرگ و مدرن هموار ساخت و رویای او به حقیقت پیوست، اگرچه او خود در قید حیات نبود که آنرا ببینید.
پس از تلاشی بیهوده در سال ۱۹۱۴، حدود شصت سال بعد یعنی در دهه ۱۹۵۰ (شصت سال پس از تولید کوکاکولا برای اولین بار) کوکاکولا در مقیاس وسیع وارد هلند شد. کوکاکولا یکی از نشانههای عصر جدید پس از جنگ بود که از جمله کالاهای شناخته شدهای به حساب میآمد که مردم میخریدند. رویارویی با اولین نوشیدنی غیرالکلی جدید در شیشههایی خاص (بطری) تجربهای بود که احتمالاً خیلیها نمیتوانستند فراموش کنند.
من اولین بار آن را در دهکدهای تجربه کردم که در آنجا بزرگ شدم، یک شب که در یکی از کلوپهای جوانان محلهمان سرمیز شرطبندی بودیم که دو مرد با لباس کار سبز رنگ و سر دوشیهای قرمز و سفید بر روی آستینهایشان و جیبهایی روی سینه وارد کلوپ شدند. هر کدام در دستان خود جعبههایی شامل ۲۴ بطری کوکاکولا داشتند و ما از اینکه شنیدیم به طور رایگان میتوانیم نوشیدنیها را بنوشیم، دچار تعجب شده بودیم، کوکاکولای مجانی هرچقدر که بخواهید! اما حالا برای هر بطری باید ۲۵ سنت پول بدهیم ولی فکر میکنیم ارزش آن را دارد.
مدتی نگذشت که کارخانه کوکاکولا در خارج از دهکده بنا شد. در قطعه زمینی پشت یک آلونک، دستگاه بطری پرکن نصب شد که بهزودی توجه زیادی را به خود جلب کرد. آنجا علاوه بر اینکه زمین فوتبالی وجود داشت، محلی شده بود برای دربهای بطریهای کوکاکولا و شیشههای شکسته آن. اگر خیلی خوششانس بودید زیر لایههایی از چوب پنبههای دربها میتوانستید حروف نام کوکاکولا را روی قطعه کاغذهایی ببینید و اگر میتوانستید نام کامل را ارائه دهید، یک بطری کوکاکولا به رایگان به شما داده میشد.
آشنایی ما با کوکاکولا به دهه ۱۹۵۰ برمیگردد که سیاستگذاری روابط عمومی کمپانی آنرا نشان میدهد که حال به این جایگاه رسیده است. نوشیدنیهای مکملی که شما با آن مواجه شدید و بهایش را پرداختید همگی با کوکاکولایی پرداخته شد که بعداً نوشیدید. با قرار گرفتن کوکاکولا در دسترس همه مصرفکنندهها به طور مستقیم و در جای جای دنیا، این کمپانی موقعیت و اهمیت خود را در بازار جهانی بهدست آورد. این شعار کلید شهرت بینالمللی کوکاکولا است: «جهانی بیاندیش، محلی عمل کن»!
موفقیت متدهای کمپانی کوکاکولا به وسیله نتایج حاصل از تحقیقاتی که در سال ۱۹۸۸ توسط سازمان تحقیق انجمنهای لاندور در آمریکا صورت گرفت، به اثبات رسید و همه مردم سراسر جهان از وجود نام تجاری و جهانی کوکاکولا به عنوان یک رقابت جهانی آگاه شدند. این نوشیدنی غیرالکلی با بطریهای آتلانتای ویژه خود به یکی از نشانها و مشخصههای قرن بیستم تبدیل شد که علاوه بر آن، وینسنت ونگوگ، و مارلین مونرو، نیز در این عرصه به شهرت رسیدند.
اما برگردیم به اواخر قرن نوزدهم در آمریکا، در سال ۱۸۶۹، شیمیدانی برجسته به نام «جان سایت پمبرتون» در سن ۳۶ سالگی به آتلانتا رفت تا در آنجا به فروش کلی داروهای خود بپردازد. اما آرزوی بزرگ این شیمیدان، ساخت نوعی نوشابه غیرالکلی بود که بهتر از سودا (لیموناد) باشد و یک نوع نوشیدنی جدید باشد. در هشتم ماه مه ۱۸۸۶، در دفترچه یادداشت سمبرتون، چنین ثبت شده که او در ساخت یک نوشابه خوشمزه موفق شده و مواد و ترکیباتی را با هم مخلوط کرده که قبلاً در یک نوع اکسید و شربت با هم ترکیب کرده بود و علاوه بر آن شکر و آب را هم افزوده است.
مقایسه کنید تا به نبوغ هوندا پی ببرید. ۲۴ میلیارد دلار درآمد تخمینی شرکت هوندا در سال ۱۹۸۸ بود. شرکتی با ۶۶ کارخانه در ۳۵ کشور آسیائی، اروپائی و امریکائی فرآوردههای برتر خود را با قیمت مناسب و خدمات پس از فروش تولید و عرضه میکرد. ۳۲ دلار کل مبلغ سرمایهگذاری این شرکت در سال ۱۹۴۸ میلادی برای خرید وسایل بود. شرکتی که با این بودجه، موتورهای مازاد زمان جنگ را خریداری و بر روی دوچرخه نصب میکرد تا وسیلهی حمل و نقل ارزان در اختیار عموم قرار دهد.
مؤسس این شرکت سوئی چیرو هوندا، پسر یک آهنگر فقیر بود. او با رها کردن تحصیلات دبیرستان و مهارتورزی در تعمیر موتور، شرکت هوندا موتور با مسئولیت محدود را در هاماماتسوی ژاپن افتتاح کرد. هوندا یکسال بعد در سال ۱۹۴۹ مبلغ ۳۸۰۰ دلار از سرمایهگذاران جذب کرد تا صرف تکمیل موتورهای دو سیلندر ۵۰ سانتیمتر مکعبی سبکوزنی کند که قادر بود ۳ اسب بخار نیرو تولید کند. با این تحول شرکت کوچک هوندا نیروی کار خود را به ۷۰ نفر افزایش داد و میزان تولید تا پایان همین سال به ۱۰۰ دستگاه در ماه رسید. سال ۱۹۶۱ میزان فروش موتور سیکلتهای هوندا به ۱۰۰٫۰۰۰ واحد در ماه رسید. سه سال بعد نیز بیش از ۵۰ درصد سهم بازارهای جهانی را به خود اختصاص داد. از سال تأسیس (۱۹۴۸) تا سال ۱۹۶۱ تنها به مدت دوازده سال آن شرکت بینام و نشان هوندا به بزرگترین کارخانهی موتورسیکلتسازی جهان تبدیل شد.
از سرهمبندی کردن موتور تا فروش ۱۰۰ هزار واحد موتورسیکلت
در آغاز سرهمبندی کردن موتورها انگیزهی مطلوبی برای شرکت و کارکنان آن ایجاد میکرد. به مرور زمان انگیزهی پیشین رنگ باخت و نیاز به انگیزهای جدید احساس میشد. اندرز یا شکایت یاران هوندا در سال ۱۹۵۰ زوال انگیزهی پیشین را خبر داد. موتورهای موجود شرکت صدائی نابههنجار داشتند. گفتهای که هوندا را برانگیخت تا طرحی نو دراندازد. حاصل، تولید موتورهای جدید چهارزمانهای بود که در سال ۱۹۵۱ اختراع شد. قدرت موتور جدید دو برابر نیروی موتورهای پیشین بود. کوشش پر هیجانی که تقاضا برای خرید موتور را افزایش داد. ۲۳۸۰ دستگاه موتور سیکلت در این سال به فروش رفت. ۸۸۰۰ دلار در سال ۱۹۵۲ برای سرمایهگذاری در ساخت این موتور و تلاشهای بازاریابی هزینه شد. سرمایهگذاری جواب داد. تولید ماهانه افزایش یافت و هوندا توانست برای فروش تمام موجودی موتور با شرکتی قرارداد ببندد. موتورهای هوندا را شرکت فروشنده به بدنهی موتورسیکلتهای خود نصب میکرد و به پخشکنندگان سراسر ژاپن میفروخت. هوندا از این وضعیت ناراضی بود اما چارهای نداشت. پایان سال در اقدامی جسورانه پیماننامهی خود را با شرکت فروشنده تمدید نکرد. به توزیعکنندگان نیز اعلام کرد از این پس موتور را با بدنه، زنجیر، چرخ و چرخدندهی موتورسیکلت میفروشد. وضعیتی که شرکت ناشناختهی هوندا را در مخاطره انداخت. راه برونرفت از این بحران را هوندا جستجو کرد. سیستم بازاریابی دو مرحلهای، راه حل این اقدام التهاب برانگیز بود. به سراغ مناطقی رفت که پس از آن برای فروش موتورسیکلت فعال نبودند. نخست پخشکنندگان جدید و انحصاری تعیین کرد. آنان مجاز بودند به خردهفروشان منطقهی خود کالا بفروشند. ”فروش“ سببساز انگیزههای جدید شد. سال ۱۹۵۲ فرآوردهی جدیدی را با نام کاب (cub) تولید و به بازار عرضه کرد. این وسیلهی جدید جاذبهای برای موتورسازان حرفهای نداشت. به عکس برای عموم مردم اشتیاق برانگیز بود. وسیلهای که ساده، ارزان و کاملاً مناسب برای جابهجائی کالا بود. سرنشین میتوانست با یک دست کالا را گرفته و با دست دیگر موتور را براند. کاب مسئولان شرکت را شاد و البته غافلگیر کرد. هوندا در سال ۱۹۵۳ توانست ۲۹۷۹۷ دستگاه موتورسیکلت بفروشد. این رقم در سال ۱۹۵۴ به ۳۰۳۴۴ دستگاه افزایش یافت. تلاشهای موفقیتآمیز در تولید، بازاریابی و فروش تأثیری شگرفت بر ساختار شرکت گذاشت. هوندا و یارانش با پیشرفتهای موفقیتآمیز روبهرو شدند. برای استمرار این پیشرفتها ادعا کردند شرکت هوندا متعلق به خانوادههای آنها نیست. بدین ترتیب شرکت هوندا به شرکت سهامی عام تبدیل شد. حالا دیگر کارکنان شرکت، خود را در موفقیتهای شرکت سهیم میدانستند، بهرهی مادی آن نیز نصیبشان میشد. انگیزهای که در سطوح گوناگون تولید، حفظ کیفیت، فروش و ارائهی خدمات آنان را مشتاقانه برانگیخت با دل و جان کار کنند. فعالیتهای جانبی دیگر از جمله مسابقات موتورسیکلترانی نقش مؤثری در معرفی نام هوندا، فرآوردههای هوندا، و افزایش فروش هوندا ایفا کرد. موتورهای شرکت در سال ۱۹۵۵ در نخستین مسابقهی موتورسیلکترانی جادهای استقامت شرکت کرد. مقام نخست را موتورهای شرکت در دو ردهی ۳۵۰ و ۵۰۰ سیسی از حریفان ربود. مقامهای قابل افتخاری که هوندا به آن بالید. مسابقات مزبور افزون بر سودهای متنوع، تجارب ذیقیمتی برای تولیدات جدید هوندا به ارمغان آورد. هوندا سال ۱۹۵۸، سوپرکاب ۵۰ سیسی را روانه بازار کرد. موتورهای دارای کلاچ خودکار، سهدنده و استارت خودکار بودند. استفاده از آن برای پادوها و بهویژه خانمها با استقبال فراوان روبهرو شد.
منبع: ماهنامه عصر تبلیغات و بازاریابی
در سال 1891 ویلیام ریگلی 30 ساله تجارت خود را در شیکاگو شروع کرد. محصول اصلی او در آن زمان صابونهای شوینده بود. او به تشویق مشتریان باور داشت و بر این عقیده بود که با این روش مشتریان وفادار او چندین برابر میشوند جمله معروف او چیزی در قبال هیچ یا Something for nothing بود و به همین دلیل به همراه هر قالب صابون، یک بسته بیکینگ پودر مجانی هدیه میداد.
او به زودی دریافت که این کالای تشویقی محبوبیت بیشتری از کالای اصلی به دست آورده، بنابراین به فروش بیکینگ پودر روی آورد. او باز هم بر اساس اعتقادش به تشویق مشتری، به همراه هر بسته بیکینگ پودر، دو بسته آدامس هدیه میداد و بار دیگر به مشتریانش اجازه داد که جهت تجارتش را تعیین کنند، زیرا طرفداران آدامس خیلی بیشتر از خود بیکینگ پودر بودند. او در سال بعد تمام تمرکز شرکتش را روی ساخت آدامس گذاشت.
در ابتدا دو نوع آدامس میوه ای و نعنایی ارائه کرد و برای تثبیت خود در بازار آدامس تلاش سختی را آغاز نمود، زیرا قبل از او شرکتهای دیگری نبض این بازار را در دست گرفته بودند. او استعداد ذاتی بسیار زیادی برای بازاریابی داشت و تصمیم گرفت فقط روی یک محصول که به نظر خودش بهترین بود تمرکز کند، آدامس نعنایی ریگلی!
ریگلی شروع به تبلیغات گسترده برای جا انداختن محصولش کرد. حتی در سال 1907 که دوران رکود اقتصادی بود و اکثر شرکتها تبلیغات خود را متوقف کرده و آن را هزینه احمقانهای میدانستند، ریگلی ریسک کرد و تبلیغاتش را افزایش داد. آگهی آدامس نعنایی ریگلی تمام دیوارهای نیویورک را پوشانده بود و درست در زمانی که نامهای تجاری دیگر داشتند از بازار محو میشدند، نام ریگلی همه جا به چشم میخورد.
این استراتژی به موفقیت بسیار زیادی دست یافت و دقیقا 3 سال بعد، آدامس نعنایی ریگلی به پر فروش ترین آدامس در سراسر آمریکا تبدیل شد.
پنجاه سال قبل از ظهور رسمی تبلیغات انتزاعی، یعنی در سال 1911 که مقارن با زمانی بود که فروید، پیکاسو و انیشتین، تفکر جهانی درباره هنر، روانشناسی و علم را در هم میشکستند، ریگلی تبلیغاتی میساخت که در آنها به طرز هنرمندانهای این سه مقوله به چشم میخورد.
در سال 1915 او برای 5/1 میلیون نفر از ساکنین آمریکا، یک بسته آدامس نعنایی مجانی فرستاد و بار دیگر اعتقاد مشتریمداری خود را به رخ مردم آمریکا کشید.
در همان سال یک ترانه معروف را با گنجاندن نام تجاری خود، تغییر داد و چهارده میلیون نسخه از آن را به رایگان هدیه کرد. همچنین او اولین رییس کارخانه بود که دو روز آخر هفته را به کارکنان خود مرخصی داد تا به تغییر و بهبود قانون کار کمک کند.
ویلیام در ژانویه 1932 در سن 70 سالگی درگذشت و پسرش فیلیپ جای پدر را در شرکت پر کرد. فیلیپ که شم اقتصادی پدرش را به ارث برده بود، خیلی زود توانست موفقیتهای پدر را ادامه دهد. او در زمان جنگ جهانی دوم مجبور شد فروش بازار داخلی را متوقف کرده تا بتواند برای ارتش آدامس تولید کند و برای اینکه از بازار خارج نشود. یک کمپین تبلیغاتی به راه انداخت که بسته بندی جدید ریگلی را نشان میداد و شعارش این بود: این شکل را به خاطر بسپارید. وقتی در سال 1945 آدامس ریگلی با بستهبندی جدیدی که وعده داده بود به بازار برگشت، محبوبیت دوچندانی به دست آورد.
ویلیام، پسر فیلیپ، در سال 1961 با استفاده از این محبوبیت به دست آمده کارخانههایی در کشورهای مختلف آسیایی و اروپایی تاسیس کرد و زیرمجموعههای موفقی مانند اوربیت و هوبا بوبا را به شرکت افزود.
بعد از ویلیام، پسرش بیل مدیریت شرکت را به عهده گرفت و نام تجاری خانواده خود را با عصر جدید بازاریابی منطبق ساخت. او محصولات بسیاری به مجموعه شرکت افزود، ولی آدامس محبوب پدربزرگ خود، یعنی آدامس نعنایی ریگلی، را همواره در صدر لیست محصولات اصلی معرفی کرد.
اکنون ریگلی حدود 50 شعبه رسمی در آمریکای شمالی، اروپا، آفریقا و آسیا دارد و محصولات آن در بیش از 170 کشور جهان قابل تهیه است. 16هزار نفر در سراسر دنیا برای ریگلی کار میکنند. خرده فروشان سالانه 2 میلیارد دلار آدامس ریگلی را در آمریکا به فروش میرسانند که سهم هر نفر به طور متوسط 190 عدد در سال میشود. ریگلی تقریبا نصف بازار فروش آدامس در جهان را از آن خود کرده است.
شرکت دوو در ماه مارس سال ۱۹۶۷ توسط «کیم ووجونگ» به عنوان یک کارخانه نساجی کار خود را آغاز کرد. کیم که فرزند استاندار «دایگو» بود، مدرک اقتصاد خود را از دانشگاه یونسای سئول دریافت کرده بود و قصد داشت شرکت خود را به یکی از بزرگترین کمپانیهای چندمنظوره کرهجنوبی تبدیل کند.
رییسجمهور کره به مدیر این شرکت کمک زیادی کرد تا از حمایتهای مالی بانکها استفاده کند. این شرکت طی برنامههای توسعه ۵ ساله کره از وامهای کم بهره که بازگشت آنها معمولا توسط دولت تضمین میشد و از نیروی کار ارزان، استفاده کرد. کیم همچنین با سایر سیاستمداران کره ارتباطات نزدیکی برقرار کرد و ازاین طریق اعتبارات فراوانی برای شرکتش جذب نمود.
در دهههای 19۷۰ و 19۸۰ شرکت دوو به سرعت رشد کرد و در صنایع مختلف سرمایهگذاری نمود. در سال ۱۹۷۸ شرکت دوو وارد عرصه خودروسازی شد.این شرکت با خریداری ۵۰ درصد از سهام کارخانجات «سایهان موتور» شروع به تولید اتومبیل با نام قبلی شرکت نمود. ۵۰ درصد دیگر سهام آن شرکت متعلق به جنرالموتورز آمریکا بود. در سال ۱۹۸۲، بعد ازاینکه گروه دوو کنترل کاملاین شرکت را به دست آورد، ناماین شرکت به دوو موتور تغییر کرد و بعد از مدت کوتاهی شروع به توسعه خود در سراسر جهان نمود. در سال ۸۷ حدود نیمی از خودروهای تولیدی به آمریکا و سایر کشورها صادر میشد.
از اوایل دهه 19۹۰ دوو به فعالیتهای فرا مرزی خود پرداخت که شامل مشارکت در ۴۰۰ پروژه و 85 شرکت سرمایهگذاری بود و دراین هنگام دوو در گروه ۱۸ شرکت بزرگ بینالمللی دنیا در آمده بود. شاخههای مهم شرکت دوو عبارت بودند از صنایع موتوری، مهندسی، تجهیزات ارتباطی و مخابراتی و امنیتی، صنایع سنگین، تولید کشتی و دهها شرکت کوچک دیگر که به صورت خصوصی اداره میشد.
طیاین دوره دوو به بزرگترین خودروساز کره و هفتمین خودروساز بزرگ دنیا تبدیل شده و تا سال ۱۹۹۶ تمام مدلهای این شرکت از روی مدلهای جنرال موتورز برداشته شده بود. در سالهای آخر دهه 19۹۰ شرکت دوو با مشکلات مالی مواجه شد. این مشکلات در سال مالی منتهی به سال ۲۰۰۰ میلادی منجر به ۱۰ میلیارد دلار زیان شده بود. بعد ازاین زیان ارزش سهام شرکت ۹۴درصد افت کرد. تا آن تاریخ، این بزرگترین میزان زیان یک شرکت در کرهجنوبی بود. سهم بازاراین شرکت نیز به شدت کاهش یافت. بررسیها نشان میداد که دوو مقادیر زیادی پول برای برنامههای توسعهای خود به صورت وام از منابع مالی دریافت کرده بود. در سال ۱۹۹۹ میزان بدهیهای داخلی و خارجی این شرکت بالغ بر ۱۶ میلیارد دلار میشد.
مشکلات دوو از زمانی آغاز شده بود که کیم وو جونگ به دلیل سرمایهگذاری در کشورهای در حال توسعه بدهی زیادی به میزان 3/1 میلیارد دلار به بار آورد و یک میلیارد دلار نیز بابت خرید شرکت کرهای «سانگ یانگ» به شرکت زیان وارد کرد. ضعف مدیریت مهمترین دلیل شکست بزرگترین خودروساز کره بود. مدیریت این شرکت که تنها به گسترش و توسعه کسب و کار در زمینههای مختلف پرداخته بود بدون در نظر گرفتن سودآوری پروژهها با استفاده از رانتهای دولتی و سیاسی سعی در مخفی کردن بدهیهای شرکت داشت که در پایان نیز چنین نشد.
یکی دیگر از دلایل شکست این غول اقتصادی کره سرمایهگذاری در مناطق و کشورهای پر ریسک بوده است. بهعنوان مثال، ویتنام یکی از این بازارها بود. دوو سعی داشت که محصولات خود را به صورت ارزان در این بازار به فروش برساند تا سهم بازار را از سایر رقبا بگیرد.
شاید حالا که فیسبوک به بزرگترین و محبوبترین شبکه اجتماعی جهان تبدیل شده است، باورش برای همه ما سخت باشد که این شرکت بزرگ و پردرآمد در روزهای اولیه کارش بسیار کوچک و جمع و جور بوده است. این یک داستان تکراری برای همه استارت آپهای جوان و تازه کار است. با این همه، برای اغلب ما جالب است تا داستان روزهای اولیه کار فیس بوک را با جزئیات بدانیم. شاید با همین انگیزه هم «مارک زوکربرگ» در مدرسه استارت آپY Combinator در ایالت کالیفرنیا حاضر شد و درباره داستان فیس بوک صحبت کرد.
جالب است بدانید که اولین سرور فیسبوک در سال 2004 و با قیمت 85 دلار برای هر ماه اجاره شده بود. تیم اولیه فیسبوک هرگز چیزی بیشتر از آنچه در حساب بانکی خودشان داشتند برای راهاندازی این شبکه اجتماعی بزرگ هزینه نکردند. آنها یک تیم کوچک، فعال و با انگیزه بودند. زوکر برگ درباره آن روزها میگوید: «فیس بوک باید در این شرایط قرار میگرفت تا جرات حضورش را در بازار رقابتی شبکههای اجتماعی آزمایش کند.»
آنها به اندازه MySpace یا Frinedster در میان کاربران آمریکایی شناخته شده نبودند، اما در میان شبکههای اجتماعی و دانشجویان دانشگاههای ایالات متحده حسابی گل کرده بودند. زوکربرگ میگوید: «ما اول به سراغ دانشکدهها رفتیم؛ جایی که موفق شدن در آن سخت بود. اگر ما محصولی داشتیم که بهتر از محصول رقبای دیگر بود، آن وقت میتوانستیم امیدوار باشیم که توجه سرمایهگذاران را جلب خواهیم کرد.» او در سالن کنفرانس Stanford Memorial و در میان کارآفرینان جوان دره تکنولوژی صحبت میکرد. این کارآفرینان جوان در واقع همانهایی هستند که در آینده فیسبوکها یا توئیترها را راهاندازی میکنند. با این همه، اما زوکربرگ درباره تمام مشکلات و سختیهایی که فیسبوک برای رسیدن به یک میلیون کاربر در سرتاسر جهان و تبدیل شدن به محبوبترین و بزرگترین شبکه اجتماعی دنیا تحمل کرده است، صحبت کرد.
روزهای اول کار فیس بوک به دانشجویان دانشکده محدود بود، دانشجویانی که آدرسهای ایمیل مختلف داشته و فیس بوک برایشان مفهومی جدید از هویت آنلاین آنها بود. وقتی فیسبوک در شبکه داخلی دانشگاه هاروارد حسابی رشد کرد و محبوب شد، این چالش پیش روی زوکربرگ ایجاد شد که به دانشگاه برود یا به خانه برود و این شبکه اجتماعی را در دانشگاههای دیگری مانند کلمبیا، استنفورد و Yale معرفی کند. زوکر برگ در این مورد گفت: «در این دانشکدهها تمایل زیادی به حضور در یک شبکه اجتماعی بزرگ و متفاوت وجود داشت. اگر فیس بوک در میان دانشجویان این دانشکدهها نفوذ میکرد شانس بیشتری برای رشد و برنده شدن در این جنگ رقابتی داشت.» در واقع به همین دلیل بود که مارک زوکربرگ ترک تحصیل و خانه نشینی را به ادامه تحصیل در دانشگاه بزرگ هاروارد ترجیح داد و پیشبینی او درست هم از آب درآمد تا فیس بوک در جایگاه امروزیاش قرار بگیرد.
به این ترتیب، فیسبوک دانشکده به دانشکده رشد کرد و به تدریج به توده مردم رسید و خیلی زود هم محبوب شد. زوکربرگ پیشنهادهای دیگری هم به این کارآفرینان جوان کرد درباره اینکه بیشتر به سلیقه و نظر کاربرانشان اهمیت بدهند، ساختار ساده خودشان را حفظ کنند و قابل اطمینان باقی بمانند. با این همه، اما شاید مهمترین نکتهای که به آن اشاره کرد این بود که: «شروع خودتان را با چالشهای بزرگ کلید بزنید. اگر محصولی که ارائه میکنید بهتر از محصولات رقیب دیگر باشد، کاربران با حضور و تقاضای خودشان این موضوع را به شما میفهمانند.»
گس یک شرکت معروف پوشاک آمریکایی است که علاوه بر لباس، به فروش سایر ملزومات از جمله ساعت و جواهرات نیز میپردازد. این شرکت همچنین صاحب زیرمجموعه بزرگی با نام مارچیانو است که به تولید انواع لباس، گردنبند، گوشواره، دستبند و کفش میپردازد.
در سال ۱۹۸۱ در لس آنجلس توسط چهار برادر به نامهای جرج، آرماند، پل و موریس مارچیانو تاسیس شد. این چهار برادر که در شهر مارسی به دنیا آمده بودند، در سال ۱۹۷۷ از فرانسه به کالیفرنیا آمریکا مهاجرت کرده و در سال ۱۹۸۱ شرکت خود را پایه گذاری کردند.
سرمایه اولیه این شرکت توسط خانواده «ناکاش» (صاحب امپراتوری بزرگ جین جورداچه) تامین شد و اولین تولیدات این شرکت به شلوارهای جین سه دکمه با نام «ماریلین» اختصاص یافت.
فروشگاههای بزرگ و منتقدان مد در ابتدا اشتیاق زیادی نسبت به شلوارهای جین جدید سنگ شور شده نشان دادند و در پایان سال زمانی که فروشگاه «بلومینگ دیل» پس از توافق با جرج تصمیم گرفت تعدادی از تولیدات آنها را انبار کند، به سرعت به فروش بالایی دست یافتند.
آنها تبلیغات خود را در سال 1982 آغاز کردند و سه سال بعد، به تبلیغات سیاه و سفید خاص خود پرداختند که این تبلیغات جوایز زیادی را دریافت کردند. مدلهای این شرکت شامل تعداد بسیار زیادی از مدلهای معروف بودند که اکثر آنها از همین کمپین تبلیغاتی آغاز کرده بودند.
در دهه 1980 گس که جزو اولین شرکتهایی بود که لباسهای جین طراحی شده تولید کرد، یکی از معروفترین برندها در بخش جین محسوب میشد. در حالی که اولین محصولات جین برای خانمها تولید شده بود، در سال 1983 خط تولید مردانه نیز افتتاح شد.
گس در سال 1984 با معرفی تولیدات جدید خود شامل ساعتهای گس، گس استیل و کلکسیون گس به تولید سایر ملزومات و وسایل جانبی پرداخت. تولید لباسهای بچه گانه گس نیز در این سال با نام Baby Guess آغاز گردید.
در سال 1985 در فیلم «رابرت زمکیس» با نام «بازگشت به آینده» از شلوارهای جین این شرکت استفاده شد که مختص این فیلم تولید شده بود و محبوبیت گس را بیش از پیش بالا برد.
در دهه 1990 آنها خط تولید لوازم خانگی خود را با نام Guess home افتتاح کردند که مورد توجه جوانان قرار گرفت. گس اولین شرکتی بود که ست کامل تختخواب شامل ملافه، روبالشی، روتختی و پتو را از یک نوع پارچه و طرح بسته بندی کرده و در بستههایی با همان طرح محصول به فروش میرساند که ایده جالبی برای نشان دادن طرح داخلی بسته بندی بود. طرحهای نوآورانه دیگر گس شامل حولههای طرحدار متنوع بود که با استقبال زیادی مواجه شد.
در پایان این دهه، مشکلاتی که در فروش این شرکت ایجاد گردید موجب بسته شدن بخش لوازم خانگی شد. رقبای دیگری که در دهه 1990 به این حوزه وارد شدند از جمله کلوین کلاین، دیزل، تامی و گپ، به سرعت به محبوبیت بالایی رسیدند و باعث کاهش فروش گس شدند. ارزش سهام گس نیز به طرز چشمگیری کاهش یافت.
با شروع قرن بیستم، این شرکت دیدگاه و روش خود را عوض کرد و بازاریابی خود را با سبک قرن جدید تطبیق داد. گس بازار هدف خود را به سوی نوجوانانی تغییر داد که از پیشینه دهه قبل این شرکت آگاهی نداشتند و سعی کرد تصویر جدیدی از خود در میان مشتریان خلق کند.
در سال 2004 گس بیستمین سالگرد تولید ساعتهای خود را با تولید نوعی ساعت مخصوص جشن گرفت. همچنین مجموعه جدیدی با قیمت پایینتر طراحی کرد که در فروشگاههای حراج خود به فروش برساند.
یک سال بعد این شرکت، تولید و بازاریابی عطرهای خود را آغاز نمود که ابتدا برای خانمها و سپس برای آقایان به تولید رسید. لباسهای کودکان نیز با جدیت بیشتری دنبال شد.
اکنون گس کماکان توسط برادران مارچیانو اداره میشود. موریس در بخش طراحی و توسعه فروش فعالیت میکند و پل مدیریت تبلیغات را به عهده دارد. این شرکت در بسیاری از کشورهای دنیا به فعالیت میپردازد ولی فروشگاههای اصلی آن در آمریکا و کانادا واقع شدهاند.
فعالیت کنونی عمده شرکت گس در زمینه لباسهای جین، ساعت و جواهرات است و با داشتن بیش از 8000 کارمند در سراسر جهان، سالانه درآمدی بالغ بر یک میلیارد دلار دارد.
شرکت خودروسازی اوپل یک شرکت خودروسازی آلمانی است که از سال ۱۹۲۹ تاکنون زیرمجموعه شرکت خودروسازی آمریکایی جنرال موتورز بوده است. با ورشکستگی جنرال موتورز در سال ۲۰۰۹، این شرکت مجبور به فروش جزئی مالکیت اوپل به متقاضیان متعددی شد. ۲۰ درصد از سهام اوپل اکنون متعلق به شرکت کانادایی مگنوم اینترنشنال، ۱۰ درصد مربوط به اتحادیه کارمندان و فروشندگان اوپل، ۳۵ درصد یک بانک در روسیه و ۳۵ درصد دیگر متعلق به جنرال موتورز میباشد.
این کارخانه در روز 21 ژانویه سال ۱۸63 توسط آدام اوپل ( Adam Opel ) تاسیس شد و در ابتدا سازنده چرخ خیاطی بود. اوپل اولین محصول خود را در سال ۱۸۸۲ به بازار ارائه کرد. او کمکم کار خود را گسترش داد و به تولید دوچرخه نیز پرداخت و سالانه 200 دوچرخه تولید و در آلمان به فروش میرساند.
آدام در سال 1886 به انگلیس سفر کرد تا در مورد صنعت خودروسازی، اطلاعاتی کسب کند. او نمونهای کوچک با خود به آلمان آورد؛ ولی عملا موفق به تولید خودرو نشد. او پس از بازگشت از انگلیس با «سوفی شِلِر» که فرزند یک کارخانه دار بزرگ بود ازدواج کرد. حاصل این ازدواج ۵ پسر به نامهای کارل، ویلهلم،هاینریش، فردریش و لودویگ بودند.
آدام اوپل در نشستی که به همراه صاحبان کمپانیهای بزرگ تولید اتومبیل در آلمان، مانند بنز، ب.ام.و، آئودی و فولکس داشت به این نتیجه رسیدند که ابتدا به جای رقابت با یکدیگر کیفیت صنعت خودروسازی آلمان را در مقایسه با کشورهای دیگر بالا ببرند و پس از این مرحله سعی کنند به رقابت با یکدیگر بپردازند. آدام اوپل در سال 1895 درگذشت و کارخانه خودروسازی اوپل بعد از مرگ بنیانگذار خود شروع به تولید خودرو سواری نمود. در آن سالها، برادران آدام به تشویق مادرشان تصمیم به تولید خودرو گرفتند و در نهایت موفق به تولید اولین خودروی خود در سال 1899 شدند و در سال 1902 نمونهای دیگر از این خودرو را ساختند.
7 سال بعد یعنی در سال 1909، آنها یک خودروی دونفره برای استفاده پزشکان ساختند که به خودروی پزشک ( Doctor Car ) معروف شد. در سال 1914 شرکت اوپل بزرگترین تولیدکننده خودرو در آلمان بود.
البته در کنار تولید خودرو به ساخت دوچرخه و موتورسیکلت نیز میپرداخت. این شرکت آنقدر گسترده شده بود که در سال 1920 به تولید تعداد یک میلیون خودرو در سال دست یافت و به دلیل همین موفقیتها، در سال 1929 شرکت جنرال موتورز حدود 80 درصد سرمایه خود را در اوپل به کار گرفت و به بزرگترین شریک اوپل تبدیل شد و در سال 1931 توانست 20 درصد از سهام شرکت اوپل را خریداری کند. این کمپانی تا سال ۱۹۳۷ نیز به تولید دوچرخه میپرداخت.
آرم شرکت اوپل از سال 1937 شامل یک شکل پیکان مانند بود که درون یک دایره قرار داشت. این شکل پیکان مانند یک پرنده مهاجر تیزپرواز را تداعی میکرد که در حال طی کردن محیط کره زمین بود. اکنون این لوگو به یک صاعقه کوچک در راستای افقی در یک دایره تبدیل شده است. این صاعقه از طرفی نماد تند و تیز بودن است و از طرف دیگر نمادی از نیروی الکتریسیته میباشد، چون تاسیس کارخانه اتومبیل سازی اوپل مصادف بود با آغاز عصر الکتریسیته.
این شرکت در سال 1940 در زمان جنگ جهانی دوم مورد حمله هوایی قرار گرفت و ویران شد. پس از اندکی بازسازی، شرکت اولین کامیون جنگی 5/1 تنی خود به نام «اوپل بلیتز» را ساخت و در سال 1947 نیز کامیون جنگی المپیا را تولید کرد، اما طی این سالها شرکت با رکود مواجه بود و تنها 839 خودرو تولید کرد.
بعد از پایان جنگ، شرکت با بازسازی کامل، دوباره تولیدات عادی خود را از سر گرفت و به دوران اوج خود بازگشت،
در سال 1962 به دوران محبوبیت خود رسید و در سال 1972 بزرگترین تولیدکننده خودرو در آلمان شد.
در سال 1977، اوپل مدلهای سناتور و مونزا را عرضه کرد که بسیار مورد توجه قرار گرفت. در سال 1982 اوپل خط تولید جدید خود را در زاراگوزا و اسپانیا برای تولید خودروی معروف اوپل کورسا راهاندازی کرد که این خودرو به محبوبیت زیادی رسید.
تاریخ سانتاندر از 15 مه 1857 زمانی که ملکه ایزابل دوم طی امضای حکم سلطنتی اختیار کامل شرکت را به بنیانگذاران آن اعطا نمود، آغاز شد. از همان ابتدا این بانک برای فعالیت در جهان خارجی برنامهریزی شده بود و داد و ستد را میان بندر سانتاندر در اسپانیا و آمریکای لاتین انجام میداد. در فاصله سالهای 1900 تا 1919 اندازه ترازنامه این بانک دوبرابر شد و سرمایهاش به 10 میلیون پزتا (پزتا در بین سالهای 1869 تا 2002 واحد پول اسپانیا بوده و 5 پزتا برابر با 1 پزو بوده است.)، افزایش یافت. این بانک داراییهای خود را افزایش داد و سود سالیانهاش را برای سال 1917، نیم میلیون پزتا اعلام نمود و به دلیل میزان درآمد، بالاترین جایگاه را در تامین مالی اسپانیا کسب کرد. در طول این مدت سه بانک دیگر به نامهای
Hispanoamericano
در سال 1900، Español de credito
در سال 1902و
Central
در سال 1919در اسپانیا گشایش یافتند که بسیار زودتر از موعد با سانتاندر ادغام شدند و در سال 1920 اولین رییس تمام وقت بانک به نام امیلیو بوتین لوپز منصوب شد.
سالهای 1919تا 1939 برای سانتاندر بسیار حیاتی بودند، زیرا در این سالها محل دفتر مرکزی خود را تغییر داد و بانک تورلاوگا را بنیان نهاد و مدرنترین شبکه بانکی را در همان استان و خارج از آن راه اندازی نمود. در سال 1943 بوتین لوپز شروع به گسترش اندازه بانک به سراسر اسپانیا نمود و این کار با اکتساب 60 بانک بزرگ داخلی آغاز شد. در سال 1942، سانتاندر بانکی کوچک به نام de Avila را خریداری نمود که با این کار ردپایی از خود در مادرید به وجود آورد.
در سال 1947 اولین دفتر رسمی منطقهای بانک در کشورهای آمریکایی و در هاوانا گشایش یافت و پس از آن در کشورهای دیگری مانند آرژانتین، مکزیک و ونزوئلا نیز دفاتری افتتاح شدند. پس از آن سازمان در لندن نیز دفتر رسمی دائر نمود و در سال 1956 دپارتمان اصلی بانک در آمریکای لاتین برپاشد.
در سال 1957زمانی که جشن 100 سالگی بانک برپاشد، توانست رتبه 7 را در تامین مالی اسپانیا از آن خود نماید. در اواخر دهه 80 سانتاندرحضور خود را در اروپا با تصاحب cc-bank در آلمان که بانکی با سه دهه تجربه در چرخه بازار مالی بود، قدرت بخشید.
در سال 1995 مرحله دوم گسترش در آمریکای لاتین آغاز گردید و به بانک اجازه داد تا فعالیتهای خود را در کشورهای آرژانتین، برزیل، کلمبیا، مکزیک، پرو و ونزوئلا افرایش دهد.
در سال 1999 بانک سانتاندر پیش کسوت بانکداری ادغامی در اروپا و با ارز یورو بود و این آغاز کار بزرگترین مکان تامین مالی در اسپانیا و رهبری بازار در آمریکای لاتین بود. در سال 2000 این گروه با چند گروه مالی بزرگ در شیلی، مکزیک و برزیل برای تشکیل بزرگترین صاحب امتیاز در آمریکای لاتین ادغام شد.
در سال 2005 سانتاندر اجازه یافت که 19/8 درصد از سهام Sovereign Bancorp را که هجدهمین بانک بزرگ آمریکا بود از آن خود نماید. در سال 2007 سانتاندر 150امین سالگرد تاسیس خود را به عنوان دوازدهمین بانک بزرگ جهان از نظر سرمایه بازار سهام، هفتمین از نظر سود و بانکی با بیشترین گسترش شعب(10,852 شعبه) در جهان غرب جشن گرفت.
کریستین دیور (که معمولا به نام دیور شناخته میشود) شرکتی فرانسوی است که علاوه بر در اختیار داشتن برترین تولیدکنندگان مد دنیا و بهترین خیاطان زنانه دوز، 42 درصد سهام لویی ویتان (LVMH) را که بزرگترین تولیدکننده کالاهای لوکس است در دست دارد. هر دو شرکت دیور و LVMH توسط تاجری به نام برنارد آرنالت کنترل و مدیریت میشود.
نام دیور از نام طراح معروف کریستین دیور گرفته شده است که امپراتوری طراحی لباس بانوان را در سال 1946 پایهریزی کرد. خیاطی زنانهدوزی کریستین دیور تنها بخشی از خانه بزرگ دیور است که لوازم مختلفی شامل لباس زنانه، وسایل لوکس، لباسهای مردانه و جواهرات را تولید مینماید. امروزه دیور 160 بوتیک در سراسر دنیا را اداره مینماید و یکی از اهدافش افزایش این تعداد است.
رقبای زیادی برای این شرکت وجود دارند شامل: شانل، لویی ویتان، گوچی، ورساچه و افراد معروف زیادی در لباسهای با طراحی دیور دیده شدهاند.
خانه دیور در 16 دسامبر 1946 در یک خانه شخصی در پاریس تاسیس شد. اگرچه، سال 1947 که سال گشایش آن بوده است به عنوان تاریخ تاسیس به حساب میآید. دیور توسط تاجر ثروتمندی به نام مارسل بوساک حمایت مالی میشد. خیاطی جدید بخشی از فعالیت تجاری یکپارچه منسوجات شد که توسط بوساک اداره میشد. سرمایه اولیه آن مبلغ 6 میلیون فرانک فرانسه بود و 80 نفر کارمند داشت. این شرکت برای بوساک تنها جنبه سرگرمیداشت و همین مساله به آقای دیور این امکان را داد تا بتواند از توانایی خود در طراحی استفاده نماید و حقوق دریافتی خود را افزایش دهد.
اولین شوی لباس با نام نگاه جدید (new look) دیور در سال 1947 برای فصول بهار و تابستان با 90 مدل و 6 مانکن در سالن دفتر مرکزی برگزار شد. برای رد محدودیت استفاده از پارچه، دیور 20 یارد پارچه را به صورت افراطی در نوآوریهای خود بهکار برد. این طراحی شامل شانههای گرد، کمربندی که محکم بسته میشد و دامنهای حجیم و پفدار بود. با گذشت زمان «نگاه جدید» جدا به محبوبیت رسید و به اندازه سالها از مد و از دیگر رقبا جلو افتاد. اشخاص معروف هالیوود و اروپاییهای ثروتمند مشتریهای دائمیاین لباسها شدند و پاریسی که بعد از جنگ جهانی دوم جایگاه خود را در مد و طراحی از دست داده بود با «نگاه جدید» دیور توانست به جایگاه خود بازگردد.
به گفته سازمان دیور، سال 1947 سالی بود که کریستین دیور اولین عطر خود را با نام Miss Dior ارائه نمود. دیور صنعت عطرسازی را با عطر Miss Dior که به یاد خواهرش کاترین دیور نامگذاری شده بود با یک حرکت انقلابی روبهرو کرد. شرکت با مسوولیت محدود کریستین دیور دارای 25 درصد از سهام، عطریات کاتی 35 درصد از سهام و بوساک 40 درصد از سهام تجارت عطر را در دست داشتند. از سال 1947 تا سال 1950 پیر کاردین مدیریت این شرکت را به عهده داشت.
توسعه به خارج از فرانسه از سال 1949 با افتتاح بوتیک عطر کریستین دیور در نیویورک آغاز شد. دیور 75درصد از صادرات مد از فرانسه را به همراه 5 درصد از درآمد صادراتی کشور در دست داشت. در سال 1950 یکی از مدیران، تحت لیسانس قراردادن کالاهای لوکس را با حک کردن نام کریستین دیور روی آنها به صورت قابل مشاهده طراحی نمود. این طرح اولین بار روی کراواتها اجرا شد و به سرعت روی جوراب، کلاه، دستکش، کیف دستی، جواهرات و روسری انجام گرفت و از اینجا بود که تحت لیسانس قراردادن محصولات پوشاک مورد توجه قرار گرفت و سپس توسط سایر خیاطان پیروی شد.
در سال 1957 دیور پس از سومین حمله قلبی در گذشت و شرکت از خلاقیتهای بینظیر او بینصیب ماند. با مرگ او بخش طراحی دچار بینظمی شد و «جیکوس روئیت» که مدیرعامل بود تصمیم گرفت که فعالیت در سراسر دنیا را متوقف نماید. اما این مساله از طرف هیچکس قابل قبول نبود و وجود «میسون دیور» که یکی از دلایل ثبات مالی شرکت بود اجازه این کار را نداد. برای اینکه روئیت بتواند نام دیور را به جایگاه خود بازگرداند، در همان سال جوان 21 ساله ای به نام «سنت لورن» را برای مدیریت هنری پیشنهاد کرد. او توانست با استفاده از پارچه و با توجه به چیزهایی که دیور طراحی کرده بود لباسهای جدیدی که پوشیدن آنها سادهتر بود و جنس آنها لطیفتر بود را طراحی نماید و با این کار او به یک قهرمان برای دیور تبدیل شد.
دیور اولین دفتر خود را در میلان در سال 2002 افتتاح کرد و 130 جایگاه با فعالیت کامل را اداره کرد. دومین دفتر دیور، آن سوی آبها در توکیو گشایش یافت.
در پایان سال مالی 2008 دیور 38/42 درصد از سهام LVMH و 32/59 درصد آرای آن را دارا بود. در پایان سال مالی 2009 درآمد شرکت 75/17 میلیارد یورو، درآمد عملیاتی 164/3 میلیارد یورو، سود 695 میلیون یورو، دارایی کل 25/36 میلیارد یورو، حقوق صاحبان سهام 12/16 میلیارد یورو بوده است و تعداد 73150 کارمند در این سازمان مشغول به کار بودهاند.
سواچ (که از لغات سوئیس و watch به معنای ساعت ساخته شده است) نام برندی از ساعتهای مچی است که توسط گروه سواچ به مدیریت نیکلاس ج.هایاک تولید میشود. در سال 1984، سواچ به وجود آمد و در سال 1985 در سوئیس به بازار معرفی شد.
این فکر در اوایل دهه 1980، تحت مدیریت ارنست تومکه، مدیر عامل ETA SA و نظارت تیمی از مهندسان ساعت علاقهمند به رهبری «المر ماک» و «جیکوز میلر» به وجود آمد.
از آنجا که این ساعت اولین وسیله پلاستیکی بود که زمان را اندازه میگرفت، «فرانز اسپرچر» به عنوان مشاور بازاریابی انتخاب شد و این پروژه به سرعت از اینکه تنها یک ساعت جدید و قابل تقلید برای رقبا باشد، به برندی برای سرگرمی با رویکرد بازاریابی تبدیل شد.
سواچ بر این هدف بود که بازاری را که ساعتسازان سوئیسی به برندهای ژاپنی مانند سیکو و سیتی زن باخته بودند دوباره از آن خود نماید و محبوبیت ساعت آنالوگ را درمقابل ساعت دیجیتال دوباره زنده نماید. این ترکیب بازاریابی و تولید، سوئیس را دوباره به عنوان یکی از اعضای کلیدی در دنیای ساخت ساعت مطرح نمود. قطعات ترکیبی، عملیات تولید با سرعت زیاد و تکنولوژی مونتاژ کردن برای ساخت ساعتها استفاده میشد.
اولین معنای سواچ، ساعت دوم second watch بود، زیرا این ساعت جدید با رویکردی جدید (سرگرمی و تزئینی) نسبت به سایر ساعتها ساخته شد و بعدها توسط فرانز اسپرچر به عنوان ترکیبی از اسم سوئیس و watch در تمامی جهان شناخته شد.
اولین کلکسیون سواچ که شامل 12 مدل بود در اول مارس سال 1983 در زوریخ با قیمتی مابین 9/49-9/39 فرانک سوئیس عرضه شد. در همان سال قیمت 50 فرانک به صورت استاندارد برای ساعتها اعلام گردید. هدف دپارتمان فروش برای یک میلیون در سال 1983 و دو و نیم میلیون در سال بعد طراحی شده بود.
با بازاریابی خوب و تعداد قطعات مناسب یک ساعت ساخت سوئیس، این ساعت به سرعت در میان مردم محبوبیت پیدا کرد. زیرا از ساعتهای معمول آن زمان 80 درصد ارزان تر بود و تعداد قطعات آن از 91 واحد به 51 واحد کاهش یافته بود.
سواچ در اواسط دهه 1980 از محبوبیت بالای خود نهایت استفاده را کرد. علاقهمندان به مد، از سواچ به عنوان کش برای بستن موهای خود استفاده میکردند یا دو عدد ساعت را به دستان خود میبستند. در این مدت، سواچ این ایده را مطرح کرد که با هنرمندان معروف همکاری نماید.
سواچ ارائه محصولات خود را به طور قابل ملاحظهای تغییر میداد و در این زمان شرکت بیش از دوجین انواع مختلف ساعت را شامل ساعتهای بدنه فلزی (سری Irony)، ساعتهای ضد آب (سری Scuba)، ساعتهایی با بدنه باریک و تخت (Skin family) و ساعتهایی با قابلیت اتصال به اینترنت را که میتوانستند قیمت سهام و سایر دادهها را دانلود نمایند (سری Paparazzi) به فروش میرساند.
در سال 2003، سواچ قراردادی را با فدراسیون جهانی والیبال در سوئیس به امضا رساند که بر طبق آن این شرکت اسپانسر تمامی بازیهای والیبال ساحلی میشد. سواچ که در زمینه نوآوری بسیار مطرح بود فدراسیون والیبال را از نظر مالی و از نظر وسائل مورد نیاز (تابلوی امتیاز، زمان سنج و وسیلهای که سرعت سرویس زدن بازیکنان را اندازه میگرفت) تحت پوشش قرارداد.
eBay اولین و بزرگترین سایت خرید و فروش اجناس دست دوم در جهان محسوب میشود. موسس و مدیر این سایت موفق یک ایرانی الاصل به نام پیر امیدیار(Pierre Omidyar) است.
بیش از 276 میلیون کاربر ثبت شده در eBay وجود دارد و در هر ثانیه اجناسی با ارزش حدود 2 دلار در آن دادوستد میشود. این سایت طبق ردهبندی سایت الکسا، رتبه هجدهم پربینندهترین وبگاههای دنیا را در اختیار دارد، در حالی که سایت بزرگ آمازون در مکان ۲۸ جهان است. هر روز نزدیک به ۳۶ میلیون کالای مختلف برای فروش روی این سایت قرار میگیرند و شغل حدود ۵۰۰ هزار نفر در جهان از طریق eBay تامین شدهاست.
در سال 1995 مبدع eBay آقای پیر امیدیار، به صورت کاملا اتفاقی یک دستگاه فتوکپی را به صورت آنلاین به فروش گذاشت و خوشبختانه خریدار هم برای آن پیدا شد. وقتی به خریدار اعلام کرد که دستگاه شکسته است، فرد خریدار اظهار داشت که «من یک کلکسیونر فتوکپیهای شکسته هستم». این زمانی بود که امیدیار متوجه شد که هر چیزی امکان پذیر است.eBay تجارت مستقیم را در اینترنت فراهم آورد و از وب جهانی برای این امر استفاده کرد. پیر امیدیار بهتدریج با دریافت حق مبادله در این بازار اینترنتی که به سرعت روبه رشد بود، درآمد کسب میکرد. وی در ابتدا با این کار به صورت یک کار پارهوقت برخورد میکرد اما زمانی که درآمدش به مبلغ ۱۰ هزار دلار در ماه رسید، کار اصلیش را رها کرد و تمام وقتش را بر روی eBay گذاشت.
این اتفاقات در سال ۱۹۹۶ به وقوع پیوستند و در آن زمان پیر تصور نمیکرد که روزی فروشگاه eBay به عنوان بزرگترین فروشگاه اینترنتی جهان مطرح شود.eBay که از ابتدا با هدف ایجاد بازاری برای فروش اجناس و سرویسهای افراد مختلف بوجود آمده بود، در سال 1998 شروع به گسترش نمود. پیر و شریکش «جف اسکال» (Jeff Skoll) از «مگ وایتمن» (Meg Whitman) که فارغالتحصیل دانشکده تجارت دانشگاههاروارد بود هم برای کمک در این فرآیند دعوت به عمل آوردند.
مگ کارمندان اصلی خود را از کمپانیهای دیسنی و پپسی انتخاب کرد و یک تیم مدیریتی مجرب با حداقل 20 سال تجربه کاری فراهم کرده و دیدگاه بینظیری برای سازمان بوجود آورد. eBay همان کسبوکاری بود که نه تنها برای فروش اجناس استفاده میشد، بلکه افراد را به هم مرتبط میکرد.
آنها به سرعت تصویری از حراج اقلام جمعآوری شده را در ذهنها ایجاد کردند و سپس آنها را به بازارهای گران فرستادند. جایی که قیمت فروش در آن بالاتر بود. «میانگین قیمت فروش»، استانداردی کلیدی در دادوستدهای اینترنتی شد و از آن پس میانگین فروش به یک شاخص مهم تبدیل شد.eBay با همکاری شرکتهای صاحبنامی مثل GM، دیزنی و سان که اجناس بسیار با ارزشی در این سایت برای فروش گذاشتند، اعتبار زیادی پیدا کرد. مثلا شرکت سان اجناسی با ارزش 10 میلیون دلار را در eBay فروخت و در لیست خود موارد زیادی از این اجناس را قرار داد. وجود سیستمهای شهرت و اعتبار مشتریان و همچنین استفاده از سیستمهای پرداخت امن اینترنتی و سریع در آن از جمله سیستم PayPal از دلایل دیگر موفقیت گسترده eBay بودند.
فروشندهها در این سایت اجازه داشتند تا لیستهای اجناس را برای فروش، در اختیار خریداران قرار دهند. خریدارها روی اجناس قیمت میگذاشتند و سایر مشترکین eBay از بین اجناس لیست شده، اقلام موردنظر خود را پیدا میکردند. اجناس این سایت بر حسب موضوع، رتبهبندی شده و هر حراجی فهرست مخصوص به خود را داشت. جستوجو در وب و گشتن در این حراجها کاملا مجانی بود.
این شرکت پس از گذشت حدود ده سال از فعالیت خود به موفقیتهای بسیار گسترده جهانی دست پیدا کرد و توانست شرکتهای بسیار بزرگ دیگری در زمینه تجارت الکترونیک را خریداری کند. (مثل شرکت PayPal، Skype و Gumtree که هر کدام از نمونههای بسیار موفق تجارت الکترونیکی هستند.)
در سال 2006 حجم مبادلاتی که توسط وبگاه eBay صورت گرفت، بالغ بر ۵۰ میلیارد دلار بود که از این مقدار حدود ۱۰ درصد آن سهم خود eBay به عنوان سود بودهاست. شعار این شرکت بسیار مرتبط با یکی از فواید اصلی تجارت الکترونیک است. «پیروزمندانه خرید کنید. هر چیزی را که وجود دارد، میتوانید از eBay بگیرید». این شرکت با داشتن بیش از 15 هزار کارمند در سراسر جهان، در سال گذشته درآمدی بالغ بر 8 میلیارد دلار داشته است.
دوج یک کارخانه آمریکایی ساخت اتومبیل، ونهای کوچک و ماشینهای اسپرت است که توسط گروه کرایسلر در بیش از 60 کشور دنیا تولید و بازاریابی میشود.
این کمپانی در سال 1900 تحت عنوان «برادران دوج» و برای عرضه قطعات و تجهیزات صنایع خودروسازی در شهر دیترویت تاسیس شد و در سال 1914 اولین خودرو کامل خود را تولید کرد و در سال 1928 به شرکت کرایسلر فروخته شد.هنوز هم پس از پشت سر گذاشتن ادغام دایملر و کرایسلر در سالهای 1998 تا 2007 کماکان زیرمجموعه گروه کرایسلر میباشد که با شرکت فیات متحد شده است.
برادران دوج یعنی هوراس و جان، در ابتدای کار خود یک شرکت دوچرخهسازی تاسیس و بعد از آن شروع به تولید موتورهای فورد کردند. در سال 1911 اولین اتومبیل آنها طراحی و سرانجام در سال 1914 تولید شد. دیگر محصولات این کمپانی 4 Dodge در طول جنگ جهانی اول بهطور وسیعی به عنوان آمبولانس و اتومبیل جنگی به کار گرفته شد.
برادران دوج از سال 1914 تا 1927 برای معرفی اتومبیلهای خود از یک آرم شامل یک ستاره شش پر استفاده میکردند که در آن حروف D و B به نشانه Dodge Brothers نقش بسته بود. این حروف به نوعی در هم گره خورده بودند و نشان از اتحاد و همبستگی این دو برادر داشت.
دوج در سال 1915 با ساخت 45000 اتومبیل، مقام سوم تولید را کسب کرد و سپس در سال 1920 بعد از کمپانی فورد موفق به کسب مقام دوم شد. در همان سال با فوت برادران دوج، «فردریکهاینز» ریاست کمپانی را عهدهدار شد و قراردادی با شرکت تجاری گراهام جهت فروش تولیدات خود منعقد کرد.
پنج سال بعد دوج با مبلغ 146 میلیون دلار به کمپانی Dillon Read & Co فروخته شد و در سال 1928 والترکرایسلر آن را خریداری کرد. در این زمان کرایسلر که دوج را به خاطر شهرت زیاد، شبکه گسترده خردهفروشان و کارخانه مجهز آن خریداری کرده بود، شروع به فروش محصولات این کمپانی کرد.
فروش بیسابقهای در ژوئیه 1928 آغاز شد و تمامی انبارهای این دو شرکت که شامل حدود 170 میلیون دلار اتومبیل بود، فروخته شد. مدلهای مختلف Ram در سال 1931 عرضه شد و باعث افزایش فروش کمپانی گردید. اما طی دهه 1940 مدلهای «دسوتو» و «پلایموت» (Plymouth) فروش خوبی نداشتند.
وسایل نقلیه سنگین جنگی دوج در طول جنگ جهانی دوم موفق بودند و تولید آنها در شهر دیترویت انجام میگرفت. مدل جدید Red Ram با موتور 8 سیلندر در سال 1953 ساخته شد و دوج از این زمان به بعد مدلهای اسپرت بیشتری مانند کوپه چارجر در سال 1966 به بازار عرضه کرد.
از سال 1962 تا 1976 یک آرم مثلثی شکل متشکل از سه شکل پیکان مانند با نام Fratzog مورد استفاده قرار گرفت که هیچ معنایی نداشت و یکی از طراحان شرکت دوج این نشان را برای این شرکت انتخاب کرد.
در اواخر دهه 1960 مدل جالب توجه «دیتونا چارجر» و در اوایل دهه 1970 مدل کورونت، دارت و پولارا به بازار عرضه شدند. همچنین مدلهای اسپرت متنوعی نیز در این زمان معرفی شد.
از سال 1976 تا 1995 علامت Pentastar یا همان ستاره پنجپر برای اتومبیلهای دوج مورد استفاده قرار گرفت که عبارت بود از: یک پنج ضلعی و یک ستاره پنج پر درون آن. ولی علامت معروف دوج سر قوچ است که استقامت و قدرت را تداعی کرده و از سال 1981 تا 1996 به صورت انحصاری تنها در وانت بارهای ساخت دوج دیده میشد.
در اوایل دهه 1980 کمپانی رنو قسمت وسایل نقلیه تجاری اروپایی کارخانه را خریداری کرد و این در حالی بود که قسمت اتومبیلسازی با کمپانی پلایموت وجه اشتراک بسیاری داشت. در سال 1988 مشخصات مدل 10 سیلندر جدید این کمپانی معرفی و سرانجام در سال 1990 تولید شد و توانست به یکی از معروفترین اتومبیلهای تمامی پیستهای اروپا و آمریکا تبدیل شود.
هم اکنون شرکت دوج از ستاره پنج پر یا سر قوچ به عنوان لوگوی خود استفاده میکند، ولی در اتومبیل دوج وایپر این لوگو به شکل مار افعی است، چون وایپر در زبان انگلیسی به معنای مار افعی میباشد. دوج در سالهای اخیر و پس از معرفی مجدد در حجم وسیع به بازار اروپا، فروش اتومبیلهای کالیبر، آونجر، وایپر و نیترو را در این کشورها آغاز کرده است.