بازاریابی

مجموعه نوشتارهای عمومی با محوریت موضوعات بازار

بازاریابی

مجموعه نوشتارهای عمومی با محوریت موضوعات بازار

هفت شرکت برتر دنیا را بیشتر بشناسید

آیا اپل که امروز ارزشمندترین شرکت جهان است، به مسیر خود ادامه خواهد داد و نخستین شرکت یک تریلیون دلاری می‌شود؟ به گزارش پایگاه اطلاع رسانی بازار سرمایه(سنا)، هفت شرکت ارزشمند دنیا طی 20 سال اخیر شرکت‌هایی هستند که گاهی از عرش به فرش رسیده‌اند و گاهی نیز بر عکس عمل کرده‌اند.

در این بین، فرضیاتی وجود دارد مبنی بر اینکه آیا اپل به عنوان ثروتمندترین شرکت دنیا باز هم، مسیر خوشبختی را طی می‌کند یا اینکه برعکس، نقص‌هایی مثل Mapplegateنشانه‌هایی هستند از اینکه دیگر آن شرکت سابق نیست و تا چند سال آینده نزول خواهد کرد؟ هر دو مورد ممکن است و تنها گذر زمان می‌تواند از پاسخ قطعی پرده بردارد. اگر قرار است اپل همچنان در صدر بماند، کار بسیار مشکلی در پیش رو دارد. تاریخ نشان داده که این داستان صعود و سقوط پیش‌تر برای شرکت‌های بسیاری تکرار شده؛ مایکروسافت زمانی ارزشمندترین شرکت بود، همین‌طور شرکت‌های نفتی و مخابراتی و غیره.
در طول 20 سال گذشته، هفت شرکت توانسته‌اند لقب شماره یک بازار سهام را به خود اختصاص دهند و تقریبا هر کدام مربوط به صنعت متفاوتی بوده‌اند.
1) اپل همچنان محبوب
امروزه محصولات اپل همه جا هستند. گر چه اپل در ابتدا یک شرکت سازنده کامپیوترهای شخصی بود، ولی اکنون بیشتر آن را با محصولات پست پی‌سی اش (آی‌پاد، آی‌فون و آی‌پد) می‌شناسیم.
علت رشد فزاینده ارزش شرکت که سود آن در 10 سال اخیر به طور میانگین سالی 59 درصد رشد را به خود دیده نیز در محبوبیت و عامه پسند بودن همین محصولاتش است.
هم اکنون اپل بر کوهی از پول نقد (117 میلیارد دلار) نشسته و گرچه ارزش شرکت نسبت به اوج چند ماه قبل آن کاهش یافته، ولی با 496 میلیارد دلار، بر صدر تکیه زده.
* دوره صدرنشینی: سپتامبر 2011 تاکنون
2) اکسان موبیل بر موج نفت سوار است
رسیدن قیمت نفت به اوج خود در سال 2008 باعث شد درآمد و سود اکسان موبیل مثل موشک به سوی آسمان پرتاب شود. این شرکت برای ده‌ها سال جزو 10 شرکت ارزشمند آمریکا بود و همین‌طور با ارزش ترین شرکت بخش انرژی محسوب می‌شد. این شرکت، در واقع وارث اصلی و نسل جدیدی از کمپانی نفتی استاندارد اویل جان راکفلر است. اکسون موبیل، در تاریخ
۳۰ نوامبر ۱۹۹۹ و با ادغام دو کمپانی اکسان و موبیل، تاسیس شد. ریشه‌های این کمپانی، به سال ۱۸۷۰ و به زمان تاسیس کمپانی استاندارد اویل، باز می‌گردد. در سال ۱۹۰۴ استاندارد اویل با اعتراض عمومی‌روبه‌رو شد و سپس در سال ۱۹۱۱ با افزایش رو به رشد این اعتراض‌ها و در پی حکمی‌ که از سوی دادگاه عالی ایالات متحده اعلام شد، استاندارد اویل، به ۳۴ شرکت تقسیم شد.
از مجموع
۳۴ شرکت، یکی از آن شرکت‌ها، بنام استاندارد اویل نیوجرسی بود، که نامش به اکسان تغییر کرد و دیگری استاندارد اویل ‌کالیفرنیا بود، که ابتدا به سوکونی و سپس به موبیل تغییر نام داد. در نهایت، این دو شرکت، با هم ادغام شدند و اکسون موبیل تشکیل شد. بر اساس همین سوابق می‌توان قدمت آن را 125 سال دانست. با افت ارزش دارایی‌ها در چند سال اخیر، ارزش سهام اکسان موبیل نیز کاهش یافت و سرانجام تاج شاهی را واگذار کرد. هم اکنون ارزش آن 394 میلیارد دلار است.
* دوره صدر نشینی: فوریه 2005 تا آگوست 2011

ادامه مطلب ...

قبل از موفقیت باید شکست‌های موقتی را پذیرفت

یکی از علل عمده شکست و ناکامی این است که در برخورد با مشکلات موقتی متوقف شویم و دست از تلاش برداریم. هرکسی را که بگویید این را زمانی تجربه کرده ‌است.در روزگاری که همه در اندیشه طلا بودند یکی از عموهای داربی گرفتار تب طلا شد. راهی غرب شد تا با حفاری زمین به ثروت برسد. او هرگز نشنیده بود که در مغز انسان طلایی به مراتب بیش ‌از آنکه او از زمین بیرون بیاورد وجود دارد. او با اخذ اجاره‌نامه با بیل‌ و ‌کلنگ سرگرم کار شد. بعد از هفته‌ها کار طاقت‌فرسا به کلوخه‌های براق طلا رسید. اکنون به وسیله‌ای نیاز داشت که این کلوخه‌ها را از دل خاک بیرون بکشد. بی‌آنکه کسی متوجه شود روی معدن را پوشانید و عازم شهر ویلیامزبرگ در ایالت مریلند شد تا موضوع را برای بستگان و برخی از همسایگان بازگو کند. آن‌ها دور هم جمع شدند و پول خرید دستگاه حفاری را تدارک دیدند، آن ‌را خریدند و به محل معدن طلا بردند. عمو و داربی سرگرم کار شدند.
نخستین کامیون کلوخه‌ها را به کوره ذوب و استخراج طلا فرستادند. معلوم شد که یکی از غنی‌ترین معادن کلورادو را یافته‌اند. حمل چند کامیون کلوخه طلا کافی بود تا همه بدهی‌های آن‌ها را پاک کند و نوبت به سود کلان برسد. مته‌های حفاری زمین را می‌شکافتند. امید داربی و عمویش بیشتر می‌شد تا اینکه اتفاقی افتاد. رگه‌های طلا بی‌مقدمه ناپدید شدند. آن‌ها به پایان رنگین‌کمان رسیده بودند. از معدن طلا دیگر اثری نبود. به کندن زمین ادامه دادند، مایوسانه می‌خواستند رگه طلا را از نو بیابند، اما موفق نشدند.
سرانجام تصمیم گرفتند دست از کار بکشند.
دستگاه حفاری را به چند‌صد دلار فروختند و با قطار به دیارشان برگشتند. کسی که دستگاه را خریده بود از یک مهندس معدن خواست تا به معدن نگاهی بیدازد و برای او محاسبه کوچکی انجام دهد. مهندس مزبور نظر داد که  پروژه حفاری معدن از‌ آن جهت شکست خورده که صاحبان آن با معدن و اصول حاکم بر آن آگاه نبودند. محاسبه های این مهندس نشان داد که رگه طلا در فاصله 90 سانتی‌متری از محلی که خانواده داربی کارشان را متوقف کرده بودند، از نو پدیدار خواهد شد و دقیقا این اتفاق افتاد. کسی که دستگاه حفاری را خریده بود میلیون‌ها دلار ثروت انباشت کرد. او به حقیقت مهمی توجه کرده ‌بود و آن این‌که قبل از تسلیم‌ شدن و دست‌کشیدن از کار باید با متخصص به مشورت نشست.
هرگز به گفته دیگران دست از کار نمی‌کشم
داربی مدت‌ها بعد، جبران زیان خود را کرد. او به ثروتی بیش ‌از این‌ها دست یافت و این زمانی بود که او به کشفی بزرگ نایل آمد. او فهمید که اشتیاق می‌تواند به طلا تبدیل شود. آقای دارابی به کار فروش بیمه عمر مشغول شد.
آقای داربی که می‌دانست به دلیل آن‌که در 90 سانتی‌متری طلا کارش را رها کرده و سود کلانی را از دست داده ‌است، با خود گفت:« من در فاصله 90 سانتی‌متری طلا متوقف شدم. اما از این به‌بعد، وقتی به اشخاص رجوع می‌کنم و از آن‌ها جواب نه می‌گیرم، تسلیم نمی‌شوم»
او پیروزی خود را مدیون شکستی می‌داند که در کار استخراج از معدن طلا متحمل شد. او می‌داند که قبل از موفقیت باید شکست‌های موقتی را پذیرفت. وقتی سایه‌های شکست از راه می‌رسند، ساده‌ترین و به ظاهر منطقی‌ترین اقدام دست کشیدن از فعالیت است و این اقدامی است که اغلب می‌کنند. بیش ‌از 500 نفر، از موفق‌ترین افراد مملکت در مصاحبه با من گفتند که بزرگترین موفقیت آن‌ها یک قدم فراتر از جایی که شکست خورده بودند نصیبشان شده است. تو گویی شکست به عمد در یک قدمی موفقیت چهره می‌نماید.

نورومارکتینگ؛ دانش جدید در بازاریابی

از دیرباز همیشه افرادی بوده‌اند که سودای ثروتمند شدن داشته و حتی کودکی آنها مترادف با رویاپردازی و آرزوهای دور و دراز بوده است. بازاریابان نیز همواره در آرزوی دستیابی به نقشه ذهن مشتری خود بوده‌اند؛ خبر خوش آنکه امروزه گوشه‌ای از نقشه دستیابی به این گنج بی‌پایان، از سوی متخصصان نورومارکتینگ در دسترس آنها قرار گرفته است.
نورومارکتینگ در واقع زاییده ترکیب دو دانش بازاریابی و علم عصب شناسی است. این دانش شگفت‌انگیز و نوظهور، نقشه ذهنی مشتریان را در اختیار صاحبان صنایع و بازاریابان می‌گذارد. در واقع، ایرادی اساسی در روش‌های بازاریابی سنتی موجب آن شد تا بازاریابان با همکاری عصب‌شناسان و متخصصان علوم مغزی به فکر ابداع این روش بیفتند: «آنچه که مردم به زبان می‌آورند، لزوما با آنچه که در ذهن آنها می‌گذرد، تطابق ندارد!»
این سخنان تام نوبل، مدیر اجرایی بخش اروپایی شرکت صاحبنام نوروفوکوس
NeuroFocus است.
نوبل، برای اثبات ادعاهای شرکت خود، نمایشی مهیج را در زیرزمین یک باشگاه مجلل در لندن ترتیب داد که طی آن مردی با کلاهی قهوه‌ای رنگ روی سر، به تماشای یک آگهی تبلیغاتی مشغول بود. مشتی سیم از کلاه او پایین آمده و به یک لپ‌تاپ وصل شده بودند. پشت سر او نیز یک صفحه نمایش بزرگ، مجموعه‌ای از خطوط و چیزی شبیه به یک اکولایزر گرافیکی را نشان می‌داد. چنین به نظر می‌آمد که با پخش آگهی، این خطوط به ظاهر بی‌معنا اما واقعا کاربردی، ‌بالا و پایین می‌شوند و مدام در نوسان هستند.
گویی، به قول مجله معتبر
New Scientist، رویای بازاریابان برای ورود به دنیای درون و مغز مشتریان تعبیر شده است.
نتایج سال‌ها پژوهش در این حوزه، حاکی است که تصمیم‌گیری‌های ما بیش از آنکه مبنای عقلانی داشته و مبتنی بر استدلال باشند، هیجانی و متکی بر احساسات هستند و در ناخودآگاه رخ می‌دهند. ضمن آنکه تصمیم‌گیری‌های عقلانی نیز بدون دخیل کردن جنبه‌های احساسی، هرگز مجال عملی شدن نخواهند یافت. این دقیقا نقطه قوت نورومارکتینگ است که قادر به نفوذ به ناخودآگاه ما است.
به تدریج سر و کله نوروساینس در مباحث مختلف، از ساخت تبلیغات گرفته تا فیلم‌های سینمایی، طراحی انواع اتومبیل و لوازم الکترونیک، بسته‌بندی و حتی تبلیغات نامزدهای انتخاباتی پیدا می‌شود؛ البته امروزه نیز از این تکنیک‌ها در مقیاس نه چندان گسترده استفاده می‌شوند و شاهد ظهور واژگان جدیدی مثل 

 Neuro Cinema، Neuro politics، Neuro AdvertisingNeuro، packaging ، Neuro management   
و... هستیم. 

خالی از لطف نیست که بگوییم نورومارکترها قصد ندارند چیزی را به خورد مشتری دهند و با ذهن نویسی و شست‌وشوی مغزی، خریداران را به خرید محصولی خاص وارد کنند بلکه، هدف آن است که به شرکت‌ها بگویند که مردم واقعا چه می‌خواهند و چه چیزی بهتر از این!
نخستین مدل علمی نورومارکتینگ
این مدل، در واقع نخستین مدل نقشه ذهن مشتری است.
پژوهش‌های صورت گرفته در علوم مغز و اعصاب، نشان داده است که ما دارای سه مغز هستیم! البته نه اینکه واقعا سه مغز داشته باشیم بلکه، در واقع مغز از سه بخش متفاوت، با ساختارهایی متفاوت تشکیل شده است که هر یک کارکرد و هدفی مجزا از یکدیگر دارند. البته این بخش‌ها کاملا با یکدیگر در ارتباط هستند و با هم تعامل دارند و تافته‌ای جدا بافته نیستند. درک این اهداف و اینکه هر کدام از این عملکردها به کدام یک از این بخش‌ها مرتبط است، کلید کشف ذهن مشتری است.

ادامه مطلب ...