ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | 7 |
8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 | 14 |
15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 | 21 |
22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 | 28 |
29 | 30 |
آوردهاند که سه سازنده تار که کارگاههایشان در یک راسته بازار قرار داشت، سالهای زیادی را در یکی از شهرهای کوچک به خوبی و خوشی زندگی میکردند. پس از چندین سال یکی از آنها تصمیم گرفت تابلویی تبلیغاتی پشت ویترین خود قرار دهد که روی آن نوشته بود:
«ما بهترین تار را در سراسر کشور میسازیم.»
بهدنبال این کار نفر دوم تابلویی با حروف درشتتر پشت پنجره میچسباند:
«ما بهترین تار را در جهان میسازیم»
و سرانجام نفر سوم – استاد کهنهکار – که هوشمندی و عقلانیت بیشتری در گفتارش وجود داشت، این تابلو را با خط خوش در ویترین میگذارد: «من بهترین تار را در این راسته میسازم.»
و حتما نتیجه کار را هم حدس زدهاید.
حالا حکایت، حکایت ماست؛ پند نهفته در این داستان برای مدیریت در بازار یا آنچه که ما به آن مدیریت بازاریابی میگوییم این است که بر پایه هوشمندانه عمل کردن و خردمندانه تصمیم گرفتن میتوان سهم بازار کالاها و خدمات خود را با شناخت درست بازار افزایش داد.
در این باره کاتلر در کتاب پرارج خود بانام بازاریابی خلاق مینویسد:
تبلیغات در حال رسیدن به بالاترین حد اشباع خود است و تنوع در رسانهها راهاندازی محصولات جدید را دشوارتر ساخته.
او مینویسد یک شهروند معمولی در یک منطقه شهری بهطور میانگین روزانه در برابر 2000 محرک تبلیغاتی مختلف قرار دارد و این در حالی است که هر فرد فقط میتواند تعداد معدودی از آنها را در پایان روز به خاطر داشته باشد.
تبلیغات که زمانی کارآمدترین روش معرفی برند بود، امروزه بلای جان خود شده است زیرا با افزایش حجم تبلیغات توجه مردم به آن کمتر و کمتر شده است.
در برنامههای پیشبرد فروش که با بهکارگیری هدایا و انگیزههای کوتاهمدت سعی در بالا بردن مقطعی فروش دارد نیز وضع غمانگیز است.
برای نمونه کاتلر در بخشی دیگر از کتاب بازاریابی خلاق مینویسد:
از هر 10 برنامه پیشبرد فروش، امروزه کمتر از یک برنامه نسبت پاسخ بالاتر از 5 درصد دریافت میکند، در حالی که تا چند سال پیش این حداقل نسبت قابلانتظار بود.
اما چرا مردم تا این اندازه نسبت به تبلیغات کمتوجه و در بسیاری وقتها بیتفاوت شدهاند؟ و چرا هزینههای تبلیغات با وجود کاهش اثربخشی تا این اندازه گران شده است؟
به نظر میرسد یکی از مهمترین دلایل نبود انطباق میان گفتار با کردار بسیاری از مدیران باشد. به زبانی دیگر باید گفت شرکتها باید همواره تلاش کنند واقعی باشند و تجربیاتی ارائه کنند که پیش از آن قول آن را دادهاند.آنها نباید فقط در دنیای تبلیغات واقعی باشند، در غیر این صورت اعتبار خود را از دست خواهند داد.
یکی از وظایف مهم در مدیریت تبلیغات که بخشی از آمیخته بازاریابی (